مرحوم حجةالاسلام و المسلمين آقاي حاج جواد افضل هرندي فرمودند: 6. حدود بيش از سي سال قبل، روزي در حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام مشغول زيارت بودم، که ناگاه ديدم همهمه‏اي بلند شد. هر چه به اطراف نگاه کردم علت اين همهمه معلوم نشد. تا اينکه ديدم نزديک ضريح مطهر، زني از زمين به طرف هوا بلند شده و در هوا معلق مانده است و متصل وق‏وق مي‏کند. کم‏کم [ صفحه 625] بالا رفت تا به سقف گنبد رسيد و در فضا معلق شد؛ گاهي بالا مي‏رفت و گاهي تا نزديک ضريح مطهر پايين مي‏آمد. در اينجا بود که از زائرين حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام، فرياد تکبير و تسبيح همراه با گريه بلند شد. خدمه‏ي حرم چهارپايه‏ي بلندي را که براي غبارروبي از آن استفاده مي‏کردند آوردند و زن را گرفته از حرم بيرون بردند. بعدها که سر ماجرا را پرسيدم، گفتند اين زن دو سه روزي بود که در حرم مطهر دزدي مي‏کرد و ما او را پيدا نمي‏کرديم، تا اينکه پيمانه‏ي صبر حضرت قمر بني‏هاشم عليه‏السلام لبريز شد و چنانکه ديدي به او غضب کردند. وي را از حرم بيرون انداختند. سپس خبر از هلاکت آن زن دادند.