جناب حجةالاسلام و المسلمين آقاي حاج شيخ کاظم صديقي زنجاني، در يکي از سخنرانيهاي خود که در تاسوعاي سال 1419 ه. ق از تلويزيون پخش ميشد، وقتي که مجري برنامه از ايشان درخواست کرد کرامتي را از حضرت قمر بنيهاشم اباالفضل العباس عليهالسلام براي شنوندگان محترم بيان کند، فرمودند:
4. چند سال قبل دههي عاشورا در مجلسي صحبت داشتم. روز تاسوعا صاحب و باني مجلس که پدر شهيد هم بود به من گفت: آقا، از کرامات حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام صحبت کنيد و سپس افزود: روزي يک خانم زردشتي به منزل ما آمد، مقداري قند و چاي آورد و گفت: اينها نذر حضرت قمر بنيهاشم اباالفضل العباس عليهالسلام است!
گفتم: شما زردشتي هستيد و آنگاه براي حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام قند و چاي آوردهايد؟! گفت: بلي، من فرزندي داشتم که شديدا گرفتار بيماري شد، به گونهاي که تمام دکترها در معالجهاش عاجز ماندند و او را جواب کردند. ناگزير متوسل به حضرت قمر بنيهاشم اباالفضل العباس عليهالسلام شدم و آن بزرگوار فرزندم را شفا داد.
نامهي آقاي داود فخاريان ساوجي
يکي از ارادتمندان به اهل بيت عصمت و طهارت عليهمالسلام به مؤلف
بسم الله الرحمن الرحيم
السلام عليک أيها العبد الصالح المطيع لله و لرسوله
و لأميرالمؤمنين و الحسن و الحسين صلي الله عليهم و سلم
پس از سلام و احترام به پيشگاه يگانه پرچمدار رشيد اسلام، خدمت حضرتعالي نيز عرض ادب مينمايم و اميدوارم که انشاءالله سلام گرم اين حقير را پذيرا باشيد. اين حقير به سادات بالأخص به خاندان بزرگوار سادات محترم ساوجي
[ صفحه 614]
(حضرت والامقام سبط احمدي) ارادت خاصي داشته و انشاءالله تعالي خواهم داشت انگيزهي نوشتن و ارسال اين نامه، ارتباط با حضرتعالي و کسب فيض از محضرتان بوده و مسبب آن نيز آقا سيد محمد سبط احمدي سرور گرامي است.در يکي از روزهاي نيمه اول ماه شعبان ضمن گفتگو بين حقير و ايشان صحبت از مقام و منزلت مولا قمر بنيهاشم به ميان آمد. حقير سرودهاي خواندم و مجلس را شور و حالي فراگرفت. ايشان اشارهاي به کتاب مقدس «چهرهي درخشان قمر بنيهاشم» تأليف حضرتعالي کردند و افزودند: مطالب آن توسط عاشقي زحمتکش تأليف گرديده و ايشان با حضرت حاج سيد حسن سبط احمدي رابطهي بسيار نزديک دارد، و کرامتي نيز از آقا قمر بنيهاشم در مورد عالم فقيد ميرزا احمد مجتهد ساوجي (يا سيد ميرزا عماد ساوجي) مندرج و ثبت است نتيجتا آقا سيد محمد بذل محبت نمودند که سيري در پي اين کتاب و کرامات مربوط به حضرت مولا قمر بنيهاشم عليهالسلام بنمايم و سپس در اسرع وقت اين سروده را به آدرسي که مرقوم فرمودهاند ارسال و تقديم حضور نمايم حقير نيز اطاعت امر کردم و شعري را که دربارهي علمدار باوفاي حضرت سيدالشهدا عليهالسلام سرودهام ارسال حضور عالي نمودم يا کاشف الکرب عن وجه الحسين عليهالسلام اکشف کربي بحق اخيک الحسين عليهالسلام
به خدا عاشق و ديوانه و مستم عباس!
نو مپندار که بيگانه پرستم عباس
عاشق روي تو از روز الستم عباس
دل غمين در پي ديدار تو، ديوانهصفت
بر در ميکده تا صبح نشستم عباس
بهر تسکين دلم از سر شب بود مرا
تا سحر، ساغر مي بر سر دستم عباس
توبه کردم که به خوبان جهان دل ندهم
به هوايت، به خدا توبه شکستم عباس
در ره عشق تو از هستي و از جان و دلم
رشتهي دوستي يکباره گسستم عباس
از ميان همه خوبان وفادار جهان
دل به خوبان دگر، جز تو نبستم عباس
من «فاخر» که ز عشق رخت اي ماه تمام
به خدا، عاشق و ديوانه و مستم عباس [1] .
[ صفحه 617]
|