آقاي حاج جواد افشار، معروف به «حاج افشار»، مرقوم داشتهاند:
7. حدود سي سال قبل از يکي از آقايان منبري تهران براي يکي از آقايان منبري قم
[ صفحه 593]
ماجرايي را دربارهي کرامت و عنايت حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام نقل کرده بود که از آن برميآمد افراد مختلف، چه مسلمان باشند و چه خارج از دين اسلام، چه مسيحي باشند و چه يهودي و يا ساير اديان، چنانچه از آن حضرت چيزي را بخواهند حضرت به آنان توجه خواهد نمود. ماجراي مزبور از اين قرار بود. آقاي منبري تهران ميگويد:
يک روز عصر از روضه برميگشتم، گذارم به ده متري ارامنه افتاد. خانمي ارمني را ديدم که جلوي درب منزل نشسته بود. وقتي که نظرش به من افتاد بلند شد سلام کرد و گفت: آقا، يک روضه حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام براي من ميخواني؟ گفتم: آري، ميخوانم. مرا به داخل منزل راهنمايي کرد. وارد اطاق شده روي صندلي نشستم و شروع به خواندن روضه کردم. آن خانم رفت درب حياط، جاي خودش نشست. روضه را تمام کردم و بيرون آمدم. آن زن گفت: فردا هم بياييد و روضه بخوانيد. گفتم: ميآيم. فردا رفتم و به همان ترتيب روضه خواندم و بيرون آمدم. باز گفت: فردا بيا. فردا مجددا آمدم، روضه را خواندم و بيرون آمدم، وي پاکتي به من داد.
قدري که از خانه دور شدم، پاکت را باز کردم، ديدم چهارده تومان و پنج ريال در پاکت گذاشته است. تعجب کردم و با خود گفتم که، اگر ميخواست روضهاي پنج تومان به من بدهد قاعدتا پانزده تومان ميبايست بدهد و اگر هم روضهاي چهار تومان در نظر داشت، باز 12 تومان ميشد. پس اين پنج ريالي يک امايي دارد. روز بعد با وجود اينکه راهم از آن طرف نبود، براي اينکه معماي پنج ريالي را بفهمم، از آن محل رد شدم. ديدم آن خانم همانجا درب منزلش نشسته است. نزد او رفتم و گفتم: خانم، سؤالي از شما دارم، فکر نکنيد ميخواهم بگويم پول کم دادهايد، چون رويهي ما روضهخوانها اين است که پول هر روضه را 5 ريال يا 4 ريال يا 3 ريال ميدهند شما 14 تومان و 5 ريال به من داديد. ميخواهم علتش را بدانم.
گفت: شوهر من سر هر کاري ميرفت دو ماه يا سه ماه کار ميکرد و سپس جوابش ميکردند، لذا چند ماه بيکار ميشد تا دوبارهکاري به دست ميآورد، باز
[ صفحه 594]
ميرفت سر کار و مجددا به زودي جوابش ميکردند. هميشه گرفتار بوديم و زندگي بدي داشتيم. تا اينکه يک روز به يکي از دوستان که خانم مسلماني است، شرح زندگيم را گفتم و اظهار داشتم که ديگر خسته شدهام، نميدانم چکار کنم تا از اين بدبختي نجات پيدا کنم. آن خانم مسلمان به من گفت: به شوهر بگو اين دفعه که کاري گير آورد و سر کار رفت، با حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام ما مسلمانها شريک شود، انشاءالله ديگر جوابش نميکنند. شب ماجرا را به شوهرم گفتم و پيغام آن خانم مسلمان را به او رساندم که هر موقع سر کار رفتي با حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام مسلمانها شريک شو و افزودم که: بيا، اين پيشنهاد را قبول کن و هر وقت کاري گرفتي با حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام شريک مشو.
شوهرم قبول کرد. پس از چند روز کاري گيرش آمد و رفت سر کار و با حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام پيمان شراکت بست.
حالا مدت يک سال است که کار ميکند. در اين مدت، مخارج ضروري زندگي را انجام داده، براي بچهها و خودمان لباس خريدهايم و... با اين حال، در آخر سال 29 تومان اضافه آوردهايم که 5 / 14 تومان آن سهم خودمان، و نيم ديگر آن سهم حضرت ابوالفضل عليهالسلام است. نميدانستيم چکار کنيم و سهم آن حضرت عليهالسلام را به چه کسي بدهيم، تا اينکه چشمم به شما خورد، يادم آمد که مسلمانها روضهي ابوالفضل العباس عليهالسلام ميخوانند، اين بود که به شما گفتم بياييد سه روز روضه بخوانيد.
|