فقيه فرزانه، مرجع عاليقدر جهان تشيع، حضرت آيةالله العظمي آقاي حاج سيد محمد حسيني شيرازي «دام ظله الوارف»، از آقاي سيد مهدي بلورفروش - در کربلا- بدون واسطه نقل مي‏کنند که گفت: 9. يک زن سني از کردها که ايام نوروز به کربلا مي‏آيند، نزد من آمد و از مغازه مقداري جنس خريد و گفت: من کسي را ندارم، آيا مي‏توانم شب را در منزل شما باشم؟ گفتم: مانعي ندارم. در منزل به همسرم گفته بود که من نزديک ده سال است ازدواج کرده‏ام و اولاددار نشده‏ام. زنم به او گفته بود: شما به حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام متوسل شويد و نذر کنيد که اگر تا نوروز سال بعد اولاددار شديد، هر چه طلا در دست و گردن داريد [ صفحه 584] نذر حضرت اباالفضل العباس عليه‏السلام باشد. سال بعد ايام نوروز که روز زواري بود و من سرم شلوغ بود، ساعت دو بعدازظهر به منزل رفتم. ديدم تمام کوچه و حياط منزل ما پر از افراد کرد است. بسيار نگران شده، با زحمت فراوان خودم را به صحن خانه رساندم و زنم را صدا کردم که اين چه وضعي است و اينها را چه کسي راه داده است؟ با خنده گفت: چيزي نيست، بيا بالا. گفتم: مسأله چيست؟ گفت: آن زن کرد پارسالي با فرزندش آمده که طلاهايش را به حضرت اباالفضل العباس عليه‏السلام تقديم کند. اينها هم همگي افراد نازا هستند که آمده‏اند به حضرت اباالفضل العباس عليه‏السلام متوسل شوند و طلاهاي خويش را نذر آن حضرت کنند.