2. باز هم مريضي داشتم که وي را به تهران بردم ولي دکترها جوابش کردند و با دل شکسته برگشتم. ماجرا را به هيچ کس نگفتم. و خود نصف شب برخاسته، با گريهي زياد توسل پيدا کردم. سپس دوباره او را نزد دکتر بردم و پس از معاينه، دکتر و چند نفر ديگر گفتند: بيمارتان هيچ مشکلي ندارد و عمل کرد. در اينجا هم از توسل نتيجه گرفتم و نذر هم ادا شد. آري، ذکر 133 بار
«يا کاشف الکرب عن وجه الحسين
اکشف کربي بحق أخيک الحسين»
حاجت مرا برآورده ساخت.
نماز عشق
چشمم از اشک پر و، مشک من از آب تهيست
جگرم، غرقه به خون و تنم از تاب، تهيست
گفتم: از اشک کنم آتش دل را خاموش
پر ز خوناب بود چشم من، از آب تهيست
به روي اسب، قيامم به روي خاک، سجود
اين نماز ره عشق است، ز آداب تهيست
جان من ميبرد آبي که ازين مشک چکد
کشتيم غرق در آبي که ز گرداب، تهي است!
هر چه بخت من سرگشته، به خوابست حسين!
ديدهي اصغر لبتشنهات از خواب، تهيست
دست و مشک و علمم، لازمهي هر سقاست
دست عباس تو از اين همه اسباب، تهيست!
مشک هم، اشک به بيدستي تو ميريزد
بيسبب نيست اگر مشک من از آب، تهي ست [1] .
[ صفحه 501]
|