6. ايام عاشورا، يکي از مجالس شبهاي من در تهران، ميدان هفت تير، هيئت ثارالله، برگزار ميگردد. سال گذشته، شب تاسوعا، ديدم گوسفند فراواني آوردهاند. يکي از مؤسسين هيئت گفت: مقداري از اين گوسفندها را اقليتهاي مذهبي نذر کردهاند و فردا، اطعام ظهر تاسوعاي ما بيشتر براي اقليتهاي مذهبي است که به طرز بسيار جالبي تقديم آنها مينماييم و آنها نيز با اشتياق فوقالعاده و اشتهاي زائدالوصفي آن را ميل مينمايند.
از بنده پرسيدند که چه تابلوي بنويسيم؟ عرض کردم: مرقوم نماييد:
[ صفحه 475]
شمع ما امشب ضيافت ميکند پروانه را
ميتوان قربان شدن مهمان و صاحبخانه را!
ميزبان: علمدار حسين، حضرت عباس عليهالسلام مهمان: اقليتهاي مذهبي.
در خاتمه، بنا به اصرار حضرت حجةالاسلام و المسلمين آقاي حاج شيخ علي رباني خلخالي نوحهاي را هم به رسم يادگار تقديم مينمايم:
کنار نهر علقمه
گفتي عزيز فاطمه
اي ساقي لبتشنگان
پشتم شد از داغت کمان
برادر من، برادر من (4بار)
ديشب به دور خيمهها
ميگشتي از مهر و وفا
اکنون ز جور اشقيا
دست از تنت گشته جدا
برادر من، برادر من (4 بار)
يار و غمخوار مني
مير و علمدار مني
نور دو چشمان مني
سقاي طفلان مني
برادر من، برادر من
اي زادهي فخر عرب
ماه بنيهاشم لقب
اطفالم از سوز عطش
در خيمهگاهم کرده غش
برادر من، برادر من
اي نازنين برادرم
پشت و پناه خواهرم
برخيز و برپا کن لوا
آبي ببر در خيمهها
برادر من، برادر من
اي يادگار مرتضي
چگونه بينم از جفا
عمود آهن بر سرت
صد پارهپاره پيکرت
برادر من، برادر من
از مؤلف دانشمند و بزرگوار کتاب تشکر کرده، و از عموم خوانندگان التماس دعا دارم. اميد است خداوند محبت اين خاندان را روز به روز در دل ما زيادتر نموده، در دنيا
[ صفحه 476]
از زيارت و در آخرت از شفاعتشان محروم نفرمايد..
هديهي مور به دربار تو اي آيت نور
غير ران ملخي نيست که تقديم کند
اين کرامات در روز ترويه 8 ذيالحجةالحرام به دفتر انتشارات مکتبالحسين عليهالسلام رسيده است.
|