حضرت آيةالله سيد محمدعلي روحاني قمي، امام جماعت محترم مسجد امام حسن عسکري عليهالسلام در روز شنبه سوم مرداد 1373 مطابق 14 صفرالخير 1415 اظهار داشتند:
مرحوم پدرم فرمود: روزي در حرم مطهر حضرت قمر بنيهاشم عليهالسلام بودم. مردي وارد شد در حالي که يک مجيدي در دست داشت و ميخواست در داخل ضريح بيندازد.
يکي از خدام آمد و با اصرار به وي گفت: پول را به نام آقا به من بده. او متقابلا امتناع ميکرد و ميگفت: چون نذر کردهام بايد مجيدي را به داخل ضريح مطهر بيندازم. عاقبت به خادم گفت: من يک نخ قند (نخ سطلي) به پول ميبندم و پول را به داخل ضريح مياندازم تا نذر من ادا شده باشد، سپس شما آن را درآوريد. و او پذيرفت. مجيدي را با نخ بستند و صاحب نذر آن را داخل ضريح مطهر افکند. پس از آن خادم هر چه نخ را کشيد مجيدي بالا نيامد مرتب در وسط راه گير ميکرد!
پدرم اضافه کرد: من شمردم اين کار 25 مرتبه تکرار شد؛ هر دفعه گير ميکرد و آخرش هم بالا نيامد. عاقبت خادم گفت: يا قمر بنيهاشم، پول مال شما است، ولي
[ صفحه 467]
نخ مال ما است! لااقل نخ را بدهيد بيايد! و اينجا بود که نخ صحيح و سالم بالا آمد و پول داخل ضريح افتاد!
|