جناب آقاي حاج ابوالحسن شريفي دربارهي بيمهي حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام چنين مينويسد:
1. اين جانب وقتي تابلوي «بيمه با حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام» را بر روي کاميونها و غيره ميديدم، ترديد داشتم که آيا بيمه با حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام مدرکي دارد يا نه؟ صحيح است يا خير؟
در همين افکار به سر ميبردم که شبي در عالم مکاشفه بين خواب و بيداري ديدم در صحرايي قرار گرفتهام که انساني ديده نميشود و يک گوسفند در ميان جمعي از گرگها محاصره شده و گرگها مشغول خوردن آن هستند، در حالي که گوسفند زنده است و فرياد ميزند و کسي نيست که نجاتش دهد. من خواستم جلو بروم، ديدم گرگها تهديدم کردند، به فکرم رسيد که اين گوسفند مال چه کسي است که گرفتار گرگها شده؟ در همين حال به گوش خود شنيدم که مال حضرت عباس عليهالسلام است. برايم شبههاي پيش آمد که چرا حضرت عباس عليهالسلام از گوسفند خود دفاع نميکند؟ پس بيمهي با حضرت عباس عليهالسلام چه فايدهاي دارد؟ که ناگهان ديدم که يک اسب قويهيکل در مقابلم قرار دارد و شخصي سوار آن اسب است که پاهاي وي در رکاب و همچنين زين اسبش معلوم است ولي خود او که چهرهاش در هالهاي از نور قرار دارد قابل مشاهده نيست. اسب مزبور سر خود را به را به زمين ميزد و قصد حرکت داشت ولي نميتوانست. در همين حال کلماتي از آن شخص سوارکار که چهرهاش در هالهاي از نور قرار داشت شنيدم که فرمود:
چيزي که مربوط به ما باشد براي ما فرقي نميکند آن را انسان بخورد يا حيوان. ولي چيزي را که به ما بسپارند حفظش ميکنيم.
اين را گفت و ناپديد شد. وقتي به خود آمدم و بيدار شدم، متوجه شدم که آن سوار، حضرت عباس عليهالسلام بودند و با اين صحنه، مرا آگاه ساختند که بيمهي با آن جناب صحيح است و افرادي پيدا ميشوند که با حيوان فرقي ندارند، بلکه طبق آيهي شريفهي قرآن کريم از حيوان هم پستتر و گمراهتر هستند: (اولئک کالانعام بل هم اضل سبيلا). [1] .
[ صفحه 455]
|