جناب حجةالاسلام آقاي نورآبادي فرمودند:
4. بنده اين قضيه را از خود آقاي مقيمان سؤال کردم و ايشان قضيه را به تفصيل شرح دادند. آقاي عباس مقيمان الآن 30 سال دارد و از طلاب فاضل مشهد مقدس است. بنده به علت همشهري بودن، بلکه همکلاسي بودن با ايشان در تحصيلات فرهنگي، حدود بيست سال است که ايشان را ميشناسم و ارتباط نزديک ما با ايشان، از پانزده سال قبل است، يعني اوايل شروع به تحصيل علوم ديني، و خلاصه، بنده ايشان را به صدق و صفا و ديانت ميشناسم.
آقاي مقيمان در سنين پنج شش سالگي دچار مرض سختي ميشوند. کليههاي ايشان چرک کرده، بدن وي به طور اعجابانگيزي ورم ميکند و ايشان به پزشکان متخصص مختلف که در نيشابور و مشهد مطب داشتهاند، مراجعه ميکنند و هيچ يک از آنها قادر به درمان وي نميشوند. حتي بعضي از پزشکان مشهد، پس از معاينه ميگويند: آقا، مرده را پيش ما آوردهاي؟!
پدر ايشان، که شخصي معتقد و مقدس بوده است، در مشهد مقدس کنار مرقد مطهر ضامن غريبان علي بن موسي الرضا عليهماالسلام مدتي عباسآقا را دخيل ميکند (البته نام ايشان ابتدا مجيد بوده است، ولي بعد از شفايافتن به دست حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام، به امر آقا اسم ايشان عباس ميشود).
بعد از چند روز، به علت و کثرت مشاغل از مشهد عازم نيشابور ميشود و به حضرت رضا عليهالسلام عرض ميکند که «آقا، من در نيشابور هم که باشم شما ميتوانيد مرا شفا بدهيد» و عباسآقا را به نيشابور ميآورد. شب که ميشود خود پدر عباسآقا، در عالم رؤيا حضرت فاطمهي زهرا عليهاالسلام را مشاهده ميکند که مژدهي شفايافتن فرزندش را به او ميدهد. از طرف ديگر، همان شب يکمرتبه عباسآقا که از شدت بيماري حرکتي نداشته بدنش ورم کرده بود و مشرف به مرگ بود، از خواب بيدار ميشود و دم درب ميرود و ميگويد: چه کسي چشمان مرا گرفته بود؟! با گفتن اين حرف، همه جلوي عباسآقا ميآيند و با کمال تعجب ميبينند او از جايش بلند شده دم درب خوابيده است.
[ صفحه 451]
ميگويند: ما نبوديم، چه کسي چشم تو را گرفته بود؟ مگر چه ديدي؟ او ميگويد: دو نفر آقا اينجا بودند. يک از آنها گفت: من همان کسي هستم که پدرت براي شفاي تو به من متوسل شده است و ديگري گفت: من هم عباس هستم. و از اين به بعد تو هم اسمت عباس باشد. سپس آقا حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام دستي به بدن من کشيدند. البته پدر ايشان هم يک لوستر نذر هيئت حضرت اباالفضل نيشابور کرده بود که بعد از شفايافتن ادا ميکند. همچنين نذر ميکند که روز تاسوعا فرزندش مجيدآقا (که حالا بعد از شفايافتن اسمش عباس شده است) به مردم شربت بدهد. به اين ترتيب دوست عزيز ما، جناب آقا عباس مقيمان، به برکت حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام زندگي تازهاي را آغاز ميکند.
|