2. آيةالله آقاي حاج سيد محمود مجتهدي همچنين قصه‏ي زير را از قول خواهرزاده‏ي محترمشان، جناب آقاي سيد مهدي منتجب، که از جوانهاي پاک و متدين بوده و دائما در بيت آقاي مجتهدي خدمت مي‏کردند، نقل کردند: آقاي مجتهدي به ايشان فرموده بودند که مادربزرگ من در حرم مطهر حضرت اباالفضل العباس عليه‏السلام ايستاده بوده است که مي‏بيند يک پارچه سبزي روي ضريح حضرت بين زمين و آسمان قرار دارد. سپس تفصيل قضيه را اين طور نقل مي‏کنند که، [ صفحه 448] زني عرب اين پارچه‏ي سبز را نذر حضرت اباالفضل العباس عليه‏السلام کرده و آن را به زن ديگري مي‏دهد که ببرد و روي ضريح مطهر بيندازد. آن زن که واسطه‏ي رساندن اين پارچه بوده است، پارچه را به حرم آقا مي‏آورد ولي در آنجا شيطان او را وسوسه مي‏کند که پارچه را براي خودت بردار. همين که مي‏خواهد از حرم بيرون رود، پارچه خودش از زير بغل آن زن جستن مي‏کند و مي‏رود بالاي ضريح مطهر مي‏ايستد و تمام زوار، از جمله مادربزرگ مادري جناب مجتهدي، اين صحنه را مي‏بينند.