جناب حجةالاسلام و المسلمين، آقاي حاج شيخ عبدالوهاب سلطاني، طي مکتوبي چنين نقل کردند: شهرستان فريدون‏کنار از جمله‏ي شهرهاي ساحلي کشورمان است که در استان مازندران و در 12 کيلومتري شهرستان بابلسر قرار دارد. حقير مدتها به عنوان منبر و ارشاد ماههاي رمضان و محرم و صفر از حوزه‏ي علميه‏ي قم به آن دو شهر مسافرتهاي ممتد داشته‏ام، بخصوص در شهر فريدون‏کنار و حومه‏ي آن قريب 18 سال سابقه‏ي منبر رفتن در ايام تبليغي دارم. در آنجا محله‏اي به نام «کاردگر محله» وجود دارد که در حدود 6 کيلومتر با فريدون‏کنار، فاصله داشته و در مسير جاده‏اي که از آمل (از طريق درويش خيل) به فريدون‏کنار مي‏رود واقع است. در کاردگر محله، ايام عاشورايي به دعوات محترمين محل به ارشاد و تبليغ مشغول بودم. مطلب جالبي که براي همه قابل اهميت و درخور توجه مي‏باشد داستان عنايت خاص باب‏الحوائج، عبد صالح الهي، پرچمدار کربلا و حامي حرم حسين بن علي عليهماالسلام حضرت قمر بني‏هاشم عباس بن علي عليهماالسلام به جوان دانشجويي است که تحصيلات عالي خويش را در تهران مي‏گذراند و حقير و متجاوز از سيصد نفر از اهالي منطقه در شب تاسوعاي حضرت حسين عليه‏السلام شاهد آن بوديم. چگونگي آنکه: در پايان منبر، اطلاع دادند که قدري سخن ادامه پيدا کند، به سبب اينکه هيئتي از محل، که حدود 10 کيلومتر با اينجا فاصله دارد، عازم اين مکان هستند. دقيقا نيم ساعت بيشتر نگذشت که جمعيتي متشکل از مرد و زن و جوان به صورت هيئت با تشريفات خاصي که يک پرچم و يک گوساله‏ي جوان همراه [ صفحه 432] داشتند وارد محوطه‏ي ما شدند. در اين محل، جايگاهي است که داراي ساختمان رفيع و حرم و زايرسرا براي زائرين مي‏باشد و معروف است که اين مکان مورد توجه حضرت عباس باب‏الحوائج عليه‏السلام الي الله قرار دارد، و جدا نه تنها اهالي محل به اين مکان توجه دارند بلکه تمام منطقه به اين مکان چشم دوخته‏اند. مردم نذورات زيادي براي حضرت عباس عليه‏السلام به اين محل مي‏آورند و به خصوص در شبهاي محرم تاسوعا و عاشورا براي اداي حوائج و شفاي مريض در زايرسرا بيتوته دارند. ماجراي آن شب فراموش‏نشدني چنين است. هيئت مزبور وارد حسينيه شد و روحاني آن محل که ايام عاشورا در آنجا منبر مي‏رفت، به مدت يک ربع از عظمت حضرت عباس عليه‏السلام و دعا و آثار آن صحبت کرد. فرد ديگري که از محترمين محل بود برخاست و جوان بلندبالا و خوشرويي نيز که حدود 24 سال يا بيشتر سن داشت در کنار وي ايستاد. فرد محترم، به معرفي جوان پرداخت که: ايشان دانشجويي است اهل اين منطقه و چند سالي است در تهران دوران دانشجويي را مي‏گذراند. سپس جزئيات کسالت جوان به علت سرايت مواد شيميايي در دوران آموزش را مشروحا بيان داشت و معلوم شد که، بر اثر فعل و انفعالات مواد شيميايي که مستقيما با دست جوان دانشجو سروکار داشته است، گويا در اثر خراش پوست دست، جوان مزبور به بيماري پوستي مبتلا شده و پس از معاينات اطباي تهران تشخيص داده مي‏شود که وي به مرض صعب‏العلاج سرطان مبتلا گرديده است و بايستي حتما جهت مداواي کامل نزد اطباي خارج از کشور برود. خاندان جوان با توجه به بضاعت مالي که داشتند، وسيله‏ي حرکت وي را به خارج از کشور آماده کردند. وجوه زيادي تبديل به ارز شد و جوان به همراه خانواده و نزديکان خويش تهران را به قصد معالجه در خارج از کشور ترک کرد. پس از رفتن جوان، خواهر و مادر و خلاصه بستگان نزديک وي نيز بيکار نمي‏نشينند و از محل به جايگاه معروف حضرت ابوالفضل العباس باب‏الحوائج عليه‏السلام مي‏آيند و نذر مي‏کنند و براي سلامتي جوان متحصن مي‏شوند. جوان مريض، براي مداوا در خارج از کشور چند روز به دکترهاي متخصص مراجعه مي‏کند. شوراي پزشکي نظر مي‏دهد که وي به هيچ وجه کسالتي را که دکترها و اطباي ايران تشخيص داده‏اند ندارد و در نتيجه پس از چند روز اقامت و مراجعه‏ي مکرر به دکترهاي [ صفحه 433] مختلف خارجي، آنان نامه‏اي براي دکترهاي ايراني، که بيمار را قبلا معاينه کرده و نظر داده بودند، مي‏نويسند که هيچ گونه آثار بيماري در اين جوان وجود ندارد! آري، جوان به خارج از کشور عزيمت کرد تا شفا يابد، ولي دل خواهر و مادر جوان به دنياي معرفت و توسل به درگاه حضرت باب‏الحوائج عباس بن علي عليهماالسلام پرواز نمود و بر بام مقصود نشست. در بازگشت جوان، شبانه مجلسي برپا کردند و گوساله‏اي را سر بريدند و از اهالي تقاضا نمودند که يک ساعت بمانند. سپس با وسايل زودپز، گوشت را طبخ کردند همه از آن گوشت نذري باب‏الحوائج عليه‏السلام براي شفاي جوان دانشجوي مازندراني، خوردند. السلام علي العبد الصالح و المطيع لله و لرسوله و لأخيه الحسين عليه‏السلام و علي من اتبع الحق و رحمة الله و برکاته. اين خاطره را حسب تقاضاي جناب حجةالاسلام و المسلمين حاج آقاي رباني خلخالي نقل کردم تا در کتاب ايشان چاپ شود. [1] .

[1] شب تولد کريمه‏ي اهل بيت حضرت فاطمه‏ي معصومه دخت گرامي باب‏الحوائج حضرت موسي بن جعفر عليهم‏السلام. اول ذيقعدةالحرام 1418 مطابق 9 / 12 / 76.