جناب حجةالاسلام و المسلمين، عالم متقي و فاضل فرزانه، آقاي حاج سيد علي‏اکبر حائري دامت توفيقاته مقيم قم، کرامت عجيبي را که فرزندشان از حضرات ائمه‏ي معصومين عليهم‏السلام ديده‏اند، در صفر 1418 ه. ق به رشته‏ي تحرير درآورده‏اند که ذيلا مي‏خوانيد: [ صفحه 426] ماجرايي که ذيلا نقل مي‏کنم، جريان عجيب شفا يافتن و سپس مکاشفه‏ي عجيبتري است که براي فرزندم، سيد حسين حائري، در سال 1416 هجري قمري مطابق با سال 1374 هجري شمسي - در سن حدودا پانزده سالگي در شهر مقدس قم پيش آمده است، و اگر چه شفاي ايشان در اصل ناشي از کرامت و عنايت مولاي متقيان اميرمؤمنان علي عليه آلاف التحية و الثناء بود، ولي از آنجا که در ضمن آن نامي هم از قمر بني‏هاشم حضرت اباالفضل العباس سلام الله عليه به ميان آمده و عظمت شخصيت آن حضرت و ارزش توسل به ساحت قدس او را نشان مي‏دهد، لذا به درخواست جناب حجةالاسلام و المسلمين حاج شيخ علي رباني خلخالي مؤلف کتاب ارزشمند (چهره‏ي درخشان قمر بني‏هاشم عليه‏السلام) جواب مثبت گفته و مختصري از آن جريان را با توضيح قسمتي که مربوط به اين شخصيت والا است مي‏نويسم تا در جلد دوم آن کتاب چهره‏ي درخشان قمر بني‏هاشم ابوالفضل العباس عليه‏السلام درج گردد. اجمال جريان آن است که: پس از عجز پزشکان متخصص از معالجه‏ي بيماري سخت فرزندم (که شبيه بيماري صرع بود) و توسل صادقانه‏اي که مادرش به آقا اميرالمؤمنين عليه الصلاة و السلام پيدا کرده و به عنوان عيدي روز ولادت باسعادت آن حضرت شفاي فرزند را از ايشان خواسته بود، در شب دهم ماه مبارک رجب، فرزندم اسب‏سواري را با چهره‏ي نوراني در عالم خواب مي‏بيند که ضمن سخناني وعده‏ي شفايش را تا مناسبت بعدي به او مي‏دهد. و از آنجا که روز دهم رجب، روز ولادت باسعادت آقا امام جواد عليه‏السلام است، طبعا مناسبت بعدي عبارت از فرخنده روز ولادت باسعادت مولا اميرالمؤمنين عليه الصلاة و السلام مي‏باشد که مطابق با سيزدهم رجب است. در شب موعود، يعني شب سيزدهم ماه رجب، پس از توسل مجدد مادرش به آقا اميرالمؤمنين عليه‏السلام، فرزندم وجود مقدس آن حضرت و امام حسن مجتبي و امام ابي‏عبدالله الحسين عليهم‏السلام را مشاهده مي‏کند و آقا اميرالمؤمنين عليه‏السلام ضمن گفتگويي با وي دست مبارکشان را بر سينه و سر ايشان کشيده، او را کاملا شفا مي‏دهد و ضمنا به او مي‏فرمايد: «به مادرت بگو اين هم عيديش» و وعده‏ي ملاقات مجددي نيز در شب 21 ماه رمضان به او مي‏دهد. شب بيست و يکم ماه مبارک رمضان [ صفحه 427] در منزلمان مجلسي با حضور دو تن از علماي بزرگ (آيةالله آقاي حاج شيخ ابوالقاسم خزعلي، عضو فقهاي شوراي نگهبان قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران) و آيةالله سيد کاظم حائري که اخوي بزرگ اين جانب مي‏باشد و عده‏اي از مؤمنين، که در ميان آنان چند تن از بيماران صعب‏العلاج حضور داشتند، برپا شد. آن شب نيز ناگهان حالت خاصي به فرزندم دست داد و در اثناي مراسم احيا و قرآن به سر گرفتن که توسط آيةالله خزعلي اجرا مي‏شد، دقيقا در موقع رسيدن به نام مقدس آقا اميرالمؤمنين علي بن ابي‏طالب عليهماالسلام، وي شخصيت باشکوه آن حضرت را در عالم مکاشفه ديد که ضمن جريان و گفتگويي که شرح آن موکول به مجال ديگري است، آن حضرت توصيه فرمودند به اين مريضها بگوييد نوحه‏ي حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام را بخوانند، و افزودند: «هر يک از اين مريضها که صلاح بوده باشد شفا بگيرد کم‏کم شفا خواهد گرفت، و هر يک صلاح نباشد شفا نخواهد گرفت ولي خداي تبارک و تعالي در عوض شفا، چيز ديگري به آنها عطا خواهد نمود». او مي‏گويد: منظور آن حضرت از نوحه‏ي حضرت عباس عليه‏السلام همان قصيده‏ي شعري است که در ذکر مصيبت آقا اباالفضل العباس عليه‏السلام بوده و در خاندان و فاميلهاي ما رسم است به عنوان نذر و يا براي قضاي حاجات آن را مي‏خوانند. [1] . ناگفته نماند که بعد از اين ماجرا، يکي از بيماران صعب‏العلاجي که در آن مجلس حضور داشت به نام مهدي شعباني - که جواني بود مفلوج و حتي قادر بر نشستن و حرف زدن و حتي غذا خوردن جز مايعات نبود- کم‏کم و در طي مدت کوتاهي، مانند يک ماه يا بيشتر، شفا گرفت. او، که يکي از همسايگان ما است، موفق به ازدواج نيز شد که چندي قبل، خود اين جانب عقد ازدواج او را اجرا نمودم. اين بود خلاصه‏اي خيلي مختصر از جرياني که اگر تفصيل کامل آن به رشته‏ي تحرير درآيد خود جزوه‏ي مستقلي خواهد شد. اميدوارم خداي تبارک و تعالي دست ما و همه‏ي شيعيان آل‏محمد صلي الله عليه و آله و سلم را از دامان اهل بيت عصمت و طهارت عليهم‏السلام کوتاه نفرمايد، و السلام علينا و علي عباد الله الصالحين. [ صفحه 428]

[1] در جلد اول اين کتاب، ص 379 - 378، چاپ پنجم به چاپ رسيده است.