در حدود سي سال قبل، يک سال خرج سفره‏ي شب تاسوعا را نداشتم و در نتيجه تصميم گرفتم آن سال به نذر خود عمل کنم. همان شب مريض شدم مرا به بيمارستان کامکار بردند. آقايان دکتر فيض و دکتر فاطمي مرا معاينه کرده، گفتند ناراحتي تو از روده‏ي اثني‏عشر است و بايد عمل شوي. [ صفحه 394] وقتي نظر دکترها را فهميدم، ناراحت شدم و در همان بيمارستان متوسل به حضرت ابوالفضل عليه‏السلام گرديدم. در اتاقي که بستري بودم شش بيمار ديگر نيز حضور داشتند و بنا بود فرداي آن شب همه‏ي ما را عمل کنند. شب در عالم رؤيا مشاهده کردم که حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام به اتاق بيمارستان آمدند و فرمودند: هيچ کدام از شما هفت تن، احتياج به عمل جراحي نداريد و همه‏ي شماها خوب شده‏ايد. يکي از آن هفت تن، پسر آقاي خردمند بود. فردا صبح، همه‏ي ما را معاينه کردند و دکتر تصديق نمود که هيچ کدام احتياج به عمل نداريم، در نتيجه‏ي همه‏ي ما را از بيمارستان مرخص کردند. بحمدالله تاکنون نذر خود را ادا مي‏کنم و مرهون عنايت حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام بوده و هستم.