جناب حجةالاسلام و المسلمين آقاي سيد محمود فلاح‏زاده در تاريخ 12 / 2 / 1354 نقل کردند: سال 1354 شمسي، در ماه مبارک رمضان کودک پنج ماهه‏ام، سيد محمد، دچار عفونت ريوي شد و او را در بيمارستان نکويي قم، بخش اطفال، بستري کردم. از آن روز به بعد من و مادر بچه، هر روز به بيمارستان مي‏رفتيم و حال طفل را از دکتري به نام صادقي، که انصافا دکتري متدين و باتجربه بود، جويا مي‏شديم. به رغم تلاش ايشان و کارمندان بيمارستان، حال بچه روز به روز بدتر شد، به گونه‏اي که اثري از بهبودي به چشم نمي‏خورد. در يکي از شبها که دکتر آمد بچه را معاينه کند به من گفت: آقاسيد، حال فرزند شما روز به روز بدتر مي‏شود، و من هم در حد امکان آنچه از دستم برمي‏آمد انجام دادم. از اين به بعد ديگر شفاي فرزند شما با خدا است. سپس پيش خود گفتم مگر ما بي‏صاحبيم؟ ما صاحب داريم! بايد دست به دامن دکتر واقعي بزنيم. همان شب همراه مادر بچه، که ايشان نيز خيلي بي‏تابي مي‏کرد، در حياط بيمارستان با دلي شکسته و چشمي گريان متوسل به حضرت موسي بن جعفر و قمر بني‏هاشم عليهم‏السلام شديم و نذر کرديم بيست جلسه روضه‏ي موسي بن جعفر و قمر بني‏هاشم عليهم‏السلام اول هر ماه در منزل خوانده شود. آن شب تا نزديکي صبح مشغول دعا بوديم، به نحوي که متوجه گذشت زمان نشديم. صبح که آمديم از حال بچه جويا شويم، با منظره‏اي عجيب روبرو شديم: بچه‏اي که شب گذشته بي‏حال روي تخت بيمارستان افتاده بود، اينک داشت دستگاه تنفس مصنوعي را از بيني خود خارج مي‏کرد! با مشاهده‏ي اين صحنه، فورا به دکتر خبر داديم و دکتر سريعا آمد و طفل را معاينه کرد. بعد از معاينه لبخندي زده، رو به من کرد و گفت: آقاي فلاح‏زاده، بگو ديشب چه کردي، زيرا معجزه شده و ديگر در ريه‏ي اين بچه آثار عفونت ديده نمي‏شود، نفس هم به راحتي مي‏کشد! وقتي اين حرف را از دکتر شنيدم از خوشحالي بغض گلويم را گرفته و نتوانستم جواب وي را بدهم. بعد از مدتي سکوت که به حال عادي برگشتم، ماجراي توسل را براي دکتر نقل کردم، چندانکه او هم متأثر شد و اشک از گونه‏هايش جاري گرديد. [ صفحه 387] اين بود کرامت حضرت موسي بن جعفر و قمر بني‏هاشم عليهم‏السلام که طفل پنج‏ماهه‏ي ما را شفا دادند. از آن روز تاکنون ديگر بچه‏ي ما به لطف خداوند هيچ گونه مشکل ريوي پيدا نکرده است. در پايان، اين نکته را يادآور مي‏شويم که تا دل نشکند دعا مستجاب نمي‏شود؛ بايد خالصانه با خدا ارتباط برقرار کرد و در درگاه او گريست. اي آنکه عمود کين شکستت عباس‏ پيروزي دين شد از شکستت عباس‏ تو دست خدايي که به مرگ و به حيات‏ بوسيده چهار امام دستت عباس [1] .

[1] گلهاي اشک، اثر شاعر اهل بيت عصمت و طهارت آقاي سيد رضا مويد، ص 93.