جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاي شيخ روح الله قاسم پور از فضلاي بابل طي نامه‏اي دو کرامت به انتشارات مکتب الحسين عليه‏السلام ارسال داشته است که در ذيل مي‏خوانيد: 1. سال 1371 در يکي از روستاهاي بابل، دهه‏ي اول محرم را مشغول تبليغ بودم. شب هفتم محرم يکي از پير مردان آن روستا برايم چنين تعريف کرد: داماد من تا سال گذشته مجروح جنگي بود و در جاي مهمي از بدن او ترکش قرار داشت. به دکتر مراجعه کرد، دکتر گفت: امکان عمل جراحي نيست و چنانچه ترکش [ صفحه 367] نيز در بدن وي بماند خطرناک است. به هر روي، چه عمل جراحي بشود و چه نشود، خطرناک است. شب هفتم محرم بود. همه‏ي خانواده ناراحت بوديم. داماد من خيلي حال دگرگوني داشت و نهايتا به حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام متوسل شد. نيمه شب هفتم از جا برخاست و همه را از خواب بيدار کرد. آنگاه با گريه گفت: از برکت توسل به حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام، ترکش خودش افتاده است.