ضريح حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام به قدري پربها و قيمتي است که بعضي از شياطين انسي در آن طمع داشتند ولي بر حسب ظاهر براي عوض کردن صندوق
[ صفحه 314]
پرقيمت آن خواستند کاري انجام دهند، وقتي که اين خبر به حضرت آيةالله العظمي آقاي (حاج سيد محسن) حکيم رسيد تدارک نمود و نگذاشت دشمنان کار خود را انجام دهند. ما در اينجا قصهي مفصلي را که روزنامه «سرفراز» هندي نوشته مختصرا نقل ميکنيم:
در شمارهي 31 ح 41 روز پنجشنبه 9 کانون اول سنهي 1964 م موافق با 23 شعبان سنهي 1383 ه، بهرهها ده سال قبل اعلان کردند که ميخواهند ضريحي از طلا و نقره براي مرقد ابوالفضل عليهالسلام بسازند. آنان براي اين کار از هند و پاکستان و آفريقا پول جمع کردند و کار ساختن آن را تمام کردند ولي ناقص ساختند، چون حجم آن کوچکتر از صندوق تاريخي و قديمي قيمتي موجود بود، به گونهاي که امکان نداشت براي نظافت، داخل ضريح شده و به تنظيف آن پرداخت. بهرهها اصرار و ابرام داشتند که به هر کيفيتي شده ضريح را نصب کنند، هزار دينار عراقي هم در بين عدهاي از خدمهي حرم تقسيم کردند تا از کليددار موافقت گرفتند که صندوق را کوچک کنند. از ايران استادان فن را خواستند که صندوق را کوچک نمايند. وقتي که استاد فن از موضوع مطلع گرديد، اشک از چشم او سرازير شد و گفت: دستم بريده باد اگر دست به اين صندوق قيمتي بزنم.
چون اين صندوق در دنيا مثل و مانند ندارد و ضريحي که شما آوردهايد قيمتي ندارد و قيمت صندوق صد برابر قيمت ضريح است.
حضرت آيةالله العظمي آقاي حکيم که از اين مطلب مطلع گرديدند، فرزند ارجمندشان آقاي سيد مهدي حکيم را به معيت دامادشان آقاي سيد ابراهيم طباطبائي براي روشن شدن اين موضوع فرستادند تا با کليددار صحبت کنند. در مجلسي که مشغول صحبت بودند وکيل و نمايندهي بهرهها، شيخ ابراهيم، نيز حاضر بود که آقاي سيد مهدي حکيم فرمود: شنيدهام شما ميخواهيد صندوق حضرت عباس عليهالسلام را کوچک کنيد و جوانب و اطراف آن را بتراشيد. پدرم حضرت آيةالله حکيم فرمودهاند که نبايد اين کار را بکنيد. اگر بهرهها ميتوانند ضريح بزرگتري بسازند تا با اين صندوق وفق دهند فبها، و الا لازم است ضريح اولي را به جاي خود نصب کنيد که زوار در رفاه زيارت کنند تا ضريح جديد حاضر شود.
کليددار گفت: ما امر حضرت آيةالله را اطاعت ميکنيم، ولي نمايندهي بهرهها
[ صفحه 315]
قبول نميکند آقاي سيد مهدي حکيم از شيخ ابراهيم، نمايندهي بهرهها قبول نکرد، پرسيد: چرا قبول نميکنيد؟ وي در پاسخ گفت: ضريح بزرگتر ساختن، براي ما ممکن نيست و بايد اين ضريح را نصب کنيم ولو اينکه صندوق را کوچکتر يا عوض نمايند.
آقاي سيد مهدي فرمودند بايد حتما امر حضرت آيةالله قبل از اينکه خودشان از نجف مشرف کربلا گردند اجرا گردد.
موقع زيارتي نيمهيرجب شد. حضرت آيةالله العظمي آقاي حکيم دام ظله به کربلا مشرف شده، فورا به قصد زيارت حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام داخل حرم آن حضرت گرديدند و امر فرمودند که در حرم را باز نمايند. کليددار درب حرم را باز نمود، حضرت آيةالله با عدهاي از همراهان از علما و طلاب علوم دينيه وارد شدند، ديدند صندوق را برداشتهاند و وضع حرم حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام عينا شبيه قبور ائمهي بقيع عليهمالسلام در مدينهي منوره ميباشد. اين وضع در حضرت آيةالله العظمي آقاي حکيم تأثير بسزايي نمود، امر نمود صندوق اول را نصب کردند و خود با دست شريف خود و کمک و مساعدت عدهاي از مؤمنين و رجال خيرانديش، صندوق را نصب فرمودند. بعد از اينکه نصب صندوق به پايان رسيد، حضرت آيةالله العظمي آقاي حکيم دام ظله متوجه کليددار و نمايندهي بهرهها شدند و امر فرمودند که ضريح سابق را به جاي خود نصب نمايند تا آنکه ضريح تازه ساخته شود.
نمايندهي بهرهها گفت: آيةالله، ضريح قديمي قابل استفاده نيست، مگر اينکه مبلغ هزار دينار بابت تعمير آن خرج شود. ضريح تازهاي که ما آوردهايم بسيار خوب است، و فقط لازم است مقداري صندوق را کوچکتر کنند. حضرت آيةالله فرمودند: اگر اين طور است که شما ميگوييد، پس ما احتياج به ضريح شما نداريم و دستور خواهيم داد که در ايران ضريحي ساخته شود بهتر از ضريحي که شما آوردهايد. شما اهانت به قبر شريف نموديد و به سخن خيرخواهانهي ما نيز گوش نداديد. وقتي که نمايندهي بهرهها اين جمله را شنيد روي قدمها حضرت آيةالله افتاده، بوسيد و عرض کرد: حضرت آيةالله، به ما اذن دهيد که ضريح را نصب کنيم ما را از اين خدمت بزرگ محروم نفرماييد، ولي حضرت آيةالله به سخن او اعتنايي نفرمود و جوابش را نداد.
[ صفحه 316]
شيخ ابراهيم، نمايندهي بهرهها، تلگرافي به طاهر سيفالدين رئيس ديني بهره نمود و او با بعضي از شخصيات عراق تماس گرفت، فايدهاي نبخشيد. حسبالأمر حضرت آيةالله العظمي آقاي حاج سيد حکيم ضريح سابق به جاي اولش بازگشت و نصب شد و تمام مخارج اصلاح و ترميم آن را نيز حضرت آيةالله خودشان پرداخت فرمودند.
سيفالدين برادر خود را به عراق فرستاد و او ميخواست به حضور حضرت آيةالله العظمي آقاي حکيم شرفياب شود، اذن داده نشد. روي حضرت آيةالله را در حرم حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام ديد و دست مبارکش را بوسيد و با حال يأس گفت: «اي آقا، بر ما ترحم فرما، شما فقط مرجع شيعه نيستيد بلکه مرجع تمام طوايف اسلام ميباشيد. شما بوديد که مسلمانان را از دست تودهايها نجات بخشيديد، گناه ما را نيز ببخشيد.
حضرت آيةالله العظمي آقاي حاج سيد محسن حکيم فرمودند که شما فقط مرا نافرماني نکرديد، بلکه شما گناهکاريد و نافرماني خدا و رسول او ميکنيد زود است به جزاي خود در روز قيامت برسيد. شما تمام شيعيان جهان را آزار رسانديد. واجب است که از همهي آنها رضايت بجوييد و از آنان عذرخواهي کنيد؛ اگر آنان از شما راضي شدند من هم از شما راضي خواهم بود...
درب حرم شريف حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام در روز نوزده رجب باز شد و حضرت آيةالله حاج سيد محسن حکيم در آنجا نماز جماعت به پا داشتند. در شب جمعه و روز جمعه نيز عدهاي از مهندسين را به منزل دعوت فرمودند و دستور دادند نقشهي حرم را بکشند تا ضريحي تازه براي آن بسازند.
نقشه به اتمام رسيد. در روز بيست و پنجم رجب آقاي سيد ابراهيم طباطبائي، داماد حضرت آيةالله، با هواپيما روانهي اصفهان گرديدند که دستور دهند استادان فن ضريح آبرومندي بسازند. حضرت آيةالله العظمي آقاي حاج سيد محسن حکيم متکفل شدند کليهي مخارج ضريح مقدس را بپردازند، بدون اينکه از کسي تقاضاي مساعدت شود، مگر وقتي که عدهاي از خيرانديشان فهميدند خودشان را براي ساختمان ضريح بذل مالي نمودند، خداوند به آنها اجر جزيل عنايت کند.
[ صفحه 317]
|