حسن خلق و شکفتهرويي حضرت، ضربالمثل بوده، به حدي که دشمنان اين کار را براي حضرت عيب ميدانستند. دومي ميگفت: بسيار قبيح است، و به جهت غصب خلافت بود که براي حضرت عيب ميشمرد.
معاويه به قيس بن سعد گفت: رحم الله أباالحسن بسيار خندان و خوشطبع بود. قيس گفت: بلي، رسول خدا هم با صحابه خوشطبع و خندان بود! يا معاويه، تو ظاهرا مدح او را نمودي ولي قصد ذم آن جناب کردي، والله آن حضرت با آن شکفتگي و خنداني، هيبتش از همه کس افزون بود و آن هيبت تقوي بود که آن سرور داشت، نه مثل هيبتي که اراذل شام از تو دارند.
روايت شده است: حضرت در زمان خلافت پياده در بازار کوفه ميگذشت و مردم به معاملات خود مشغول بودند و از مرور حضرت خبر نداشتند. در راه که به ازدحام خلق برميخورد، ميفرمود راه دهيد و آنان آواز مبارکش را ميشنيدند و راه را براي آن حضرت باز ميکردند.
روزي حضرت بعض حوائج خانه را خريده و خود آنها را حمل ميکرد. يکي از خدمه خواست بردارد، حضرت نداد. خادم عرض کرد: تو خليفهي زماني و امام مؤمناني، اين صورت با حال شما نسبت ندارد. فرمود: لا ينقص الرجل من کماله ما يحمله علي عياله از کمال مرد کم نکند باري که براي عائلهي خود حمل ميکند.
|