جناب حجةالاسلام و المسلمين سلالةالسادات آقاي سيد مجتبي قريشي، فرزند سيد علي، در تاريخ 28 / 5 / 1377 شمسي، طي مکتوبي راجع به تاريخچهي سقاخانهي شهرضاي اصفهان اين چنين نوشتهاند:
در حدود يک قرن پيش در يکي از محلههاي قديمي شهرضا که به يکي از دروازههاي ورودي شهر نزديکتر بود، بازاري مشهور به بازارچهي آقا سيد علي وجود داشت که در ابتداي آن مغازهي مرحوم سيد علي قريشي (فرزند مرحوم سيد رسول) واقع شده بود.
حدود چهل و پنج سال پيش توسط نوهي ايشان، مرحوم حاج سيد فتحالله قريشي، تعميراتي در آن انجام گرفت و به آب تصفيه شدهي شهر متصل شد. در فصل بهار و تابستان، با استفاده از نذورات مردم، قالبهاي يخ خريداري ميگشت و در سنگ آب آن انداخته شده، مورد استفادهي مردم قرار ميگرفت. برآورده شدن حاجات مردم که به عشق حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام براي تأمين مخارج سقاخانه نذر ميکردند چنان گسترده و فراوان بود که روزبروز بر درآمد آن افزوده شد و علاوه بر تأمين مخارج جاري آن، مقداري نيز اضافه ميآمد. تا اينکه در سال 1358 شمسي نوهي مرحوم حاج سيد فتحالله، آقاي حاج سيد مصطفي قريشي فرزند آقاي سيد علي قريشي، که اکنون نيز در همان مغازهي اجدادي و محل کسب مؤسس سقاخانه مشغول کسب است، اقدام به تعمير اساسي سقاخانه و تجهيز آن نمود و آن محل به صورت يک سقاخانهي کاملا بهداشتي با آبسردکن برقي و مجهز درآمد. نامبرده ضمنا با توجه به استقبال روزافزون مشتاقان و عاشقان آن حضرت و نذورات آنان و با استفاده از نذورات مردم در سال 1358 شمسي سقاخانهي ديگري با آبسردکن چهارشيره در قبرستان مصلاي شهر احداث کرد و علاوه بر آن به تدريج بيست دستگاه آبسردکن ديگري خريداري نمود و به نام مقدس بابالحوائج الي الله حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام در ميادين و مراکز تجمع مردم، روبروي مساجد و پمپ بنزين و مدرسهي علميهي حضرت امام حسين سيدالشهداء عليهالسلام، نصب کرد، که اينک در تمامي فصول سال، خصوصا بهار و تابستان مورد استفادهي عموم مردم قرار دارد.
[ صفحه 282]
کليهي هزينههاي جاري آبسردکنها و سقاخانههاي ياد شده و وجوه آب و برق و تعميرات، از محل نذورات مردم پرداخت شده است.
ضمنا در نزديکي محل سقاخانهي اصلي، مکاني کوچک قرار دارد که حاجتمندان براي روش کردن شمع از آن استفاده ميکنند و محل آن در تصوير مشخص است.
[ صفحه 283]
سقاي عطشانم
سردار دست از تن جدا اي يار جانانم
سقاي عطشانم
عباسم اي جان اخا سرباز قرآنم
سقاي عطشانم
اي پرچم افراز سپه دين بيرقت شد خم
پشتم شکست از غم
اکنون در اين دشت بلا تنها به ميدانم
سقاي عطشانم
بر خود نميبردم گمان در اين صف ميدان
گردي به خون غلطان
بيدست چون بينم تو را اي سرو بستانم
سقاي عطشانم
بود انتظارم در جهان باشي تو بعد از من
از فتنهي دشمن
بر سرپرست عترت زار پريشانم
سقاي عطشانم
پاس حرم را يا اخا کردي نگهداري
ز آنان پرستاري
بيسرپرستند اهل بيت زار نالانم
سقاي عطشانم
آن چشمها کز ترس تو يکدم نرفته خواب
امشب در خواب
بيدار باشند امشب اين چشم صغيرانم
سقاي عطشانم
امشب دگر اهل حرم تا صبح گريانند
ترسان و لرزانند
يعني ندارند پناه اين بيپناهانم
سقاي عطشانم
شرمي زبان حال شه آتش زن بر دل
زين ماتم مشکل
زند ايکه گفتا يا اخا اي جان جانانم
سقاي عطشانم [1] .
سقاخانهي حضرت ابوالفضل العباس قمر بنيهاشم عليهالسلام در شهرستان اردبيل، جنب مقبرهي شيخ صفيالدين متصل به مسجد سليمانشاه، که سالهاي متمادي است در آنجا کرامات زيادي ديده شده حتي سالهاي اخير ايام محرم دختر فلجي در اين سقاخانه شفا گرفته است. قابل ذکر است که اشارهاي شود مسجد مرحوم صاحب زماني که در آنجا هم قسمتي از آن مربوط است به طشتگذاري در ايام محرم که در آنجا عکس حضرت عباس و شمائل آن حضرت مورد توجه قرار دارد و در اينجا هم کراماتي ظهور و بروز کرده است که ما در جلد اول صفحهي 477 - 475 از قول حضرت آيةالله العظمي آقاي حاج سيد محمد موسوي مفتيالشيعه نقل کردهايم به آنجا مراجعه شود.
[ صفحه 285]
|