در سال دهم بعثت بود که جناب ابوطالب عليهالسلام، عم مکرم حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم، از دنيا رفت. پيش از وفات وصايا و ودايع و کتب ابراهيم و اسماعيل و ساير انبيا که نزد او بود به حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم تسليم نمود. وي در احاديث از جملهي صديقان محسوب است، که ايمان خود را مصلحتا مخفي ميداشت.
در تفسير صافي و غيره آمده است اسر الايمان ليکون أقدر علي نصرة النبي صلي الله عليه و آله و سلم. يعني: ايمان خود را (روي مصلحت اسلام و مسلمين) پنهان ميداشت تا بتواند از پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم بيشتر حمايت نمايد. دقيقهاي از نصرت و ياري آن حضرت کوتاهي نورزيد، چنانکه از روايات معصومين عليهمالسلام و از اشعار خود آن جناب اين مطلب معلوم ميشود، و قبلا اشاره شد.
بعضي از مخالفين اهل بيت عليهمالسلام، به جهت بغض و عداوت با اميرالمؤمنين عليهالسلام ايمان ابيطالب عليهالسلام را انکار مينمايند. به حضرت امام صادق عليهالسلام عرض شد: بعضي از مخالفين گمان دارند که ابوطالب عليهالسلام مسلمان نبود، حضرت عليهالسلام فرمود: دروغ ميگويند. چگونه مسلمان نباشد، در حالي که گفته است:
ألم تعلموا انا وجدنا محمدا
نبيا کموسي خط في أول الکتب
[ صفحه 19]
و أبيض يستسقي الغمام لوجهه
ثمال اليتامي عصمة للأرامل
وي رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم را مدح نموده، و به نبوتش اقرار کرده است. در قصيدهاي گويد:
و أيده رب العباد بنصره
و أظهر دينا حقه غير باطل
نقل از کتاب (الفصول المختارة، ص 80 ط عراق) سيد جليل، سيد مرتضي علمالهدي مينگارد که و سمعت الشيخ ادام الله عزه (الشيخ المفيد) يقول مما يدل علي ايمان أبيطالب رضي الله عنه اخلاصه في الود لرسولالله و النصرة له بقلبه و يده و لسانه و أمره و لديه عليا عليهالسلام و جعفرا رضي الله باتباعه.
يعني: از شيخ مفيد شنيدم که ميفرمود: اخلاص ابوطالب عليهالسلام در راه محبت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم، که با دل و دست و زبان خود به او ياري ميکرد و فرزندانش علي و جعفر را به ياري و پشتيباني آن حضرت واميداشت، دليل بزرگ بر ايمان آن جناب است.
در مجالسالمؤمنين قاضي نورالله قدس سره مسطور است که امام صادق عليهالسلام فرمود: اولين نماز جماعت را که در اسلام به جا آوردند اميرالمؤمنين علي عليهالسلام تنها به پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم اقتدا کرد. جناب ابوطالب عليهالسلام با فرزندش جعفر از آنجا عبور ميکردند، به جعفر فرمود (صل علي جناح ابن عمک) جعفر آمد و در سمت چپ پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم بايستاد و با او نماز گذاشت، و ابوطالب اين بيتها را فرمود:
ان عليا و جعفرا ثقتي
عند ملم الزمان و الکرب
والله لا أخذل النبي فلا
يخذله من بني ذو حسب
يعني: علي و جعفر هر دو معتمد منند در بليات و شدايد، و به خدا قسم که پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم را خوار ننمايم.
اظهار علاقه به آن حضرت و خدمات آن جناب در دين مبين و جانفشانيهاي آن بزرگوار در حق خاتمالنبيين صلي الله عليه و آله و سلم به وصف نيايد. چنانکه پس از جناب عبدالمطلب با کمال شفقت و اکرام کفيل آن حضرت بود، و وي را همراه خود
[ صفحه 20]
به شام برد. پس از بعثت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم نيز که حضرت قوم و خويشان خود را به اسلام دعوت کرد، همهي خويشان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم از او تبري کردند، لکن ابوطالب کمر نصرت آن جناب در ميان بست و تا دم مرگ شر کفار را از آن حضرت دفع نمود. حتي در حين وفات، پسران و اقرباي خود را به ياري سيد انام صلي الله عليه و آله و سلم وصيت کرد چنانکه سخنان رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم خطاب به جنازهي آن جناب اقوي شاهد بر اين معنا است.
چون جناب ابيطالب عليهالسلام دنيا را وداع نمود، حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم در مصيبت آن بزرگوار بسيار متأثر و محزون شد، چندانکه در تشيع جنازهي آن جناب اشک از ديده فروميريخت و ميفرمود: يا عم، صلهيرحم نمودي و در هيچ امري مرا تنها نگذاشتي. چقدر باوفا بودي و دين خدا را نصرت دادي؟ مصيبت تو دنيا را بر من تاريک ساخته است. چه، تو يگانه حامي و پناه من بودي (جزاک الله خير الجزاء).
فضايل و خدمات آن جناب به حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم در اين مختصر نميگنجد.
و لله در الشيخ عزالدين ابنابيالحديد المعتزلي، که در مدح آن جناب و فرزند معظمش علي بن ابيطالب عليهماالسلام در شرح نهجالبلاغه گفته است:
و لو لا ابوطالب و ابنه
لما مثل الدين شخص فقاما
فذاک بمکة آوي و حامي
و ذاک بيثرب جس الحماما
يعني: اگر ابوطالب و فرزند مکرمش علي عليهالسلام نبودند، دين الهي استوار و قائم نميشد. ابوطالب عليهالسلام در مکه به پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم پناه داد و حمايت نمود، و علي عليهالسلام نيز در مدينه خود را در ياري پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم به مهالک انداخت.
|