در شب پانزدهم ماه شعبان سال 255 هجري، خداوند به پيشواي يازدهم شيعيان فرزندي داد که نامش را «محمد» گذاردند. مادرش، دختري از بلاد آسيايي صغير روم بود که «نرگس» نام داشت. بانويي بود از شاهزادگان رومي و متجلي به صفات و منش‏هاي ذاتي و اکتسابي که از محضر امام دهم عليه‏السلام کسب کرده بود و عروس آن امام و همسر فرزندش امام يازدهم عليه‏السلام گرديد. اين نوزاد که به مثابه‏ي طلوع خورشيد بامدادي، همه در انتظار آن هستند و هيچ ترديدي هم در طلوعش ندارند، در سامراء چشم به جهان گشود. امام مهدي موعود عليه‏السلام، تا سال 260 هجري که پدر زنده بود، تحت کفالت و تربيت پدر مي‏زيست و براي اين که مأموران دولت عباسي، از تولدش آگاه نشده و او را نکشند، از انظار، پنهان بود. و تنها خواص از شيعه، محضر آن امام را درک مي‏کردند. پس از شهادت پدر، امامت براي امام عصر عليه‏السلام [ صفحه 175] استقرار يافت و به امر خداوند غيبت اختيار کرد و تنها با نواب خاص خود در ارتباط بود. [1] . ابن‏صباغ مالکي درباره‏ي امام دوازدهم از قول دانشمندان شهير اسلامي مي‏نويسد: «امام يازدهم، هيچگونه فرزندي به غير از محمد الحجة المهدي عليه‏السلام، نداشت، به هنگام مرگ پدر، پنج ساله بود و خداوند او را پايگاه حکمت قرار داده بود. مانند يحيي عليه‏السلام که در کودکي به امامت رسيد و مانند عيسي عليه‏السلام که در گاهواره، مقام نبوت را دريافت، و به آشکارا مي‏توان درک کرد که تمام پيامبران عالم و ائمه و پيامبر اسلام عليه‏السلام همه بالاتفاق او را به صاحب‏السيف، القائم و العبدالصالح، توصيف کرده‏اند. او داراي دو غيبت است: صغري، و آن از آغاز ولادت است تا انقطاع سفارت، ميان او و شيعيان، مگر عده‏اي خاص، و ديگري: کبري، و آن تا آن گاهي است که قيام مسلحانه کند و جهاني که در انتظار او است، روشن از عدل سازد». [2] .

[1] الغيبه: شيخ طوسي، ص 214؛ اثبات الهداة، ج 6 و 7. [2] فصول المهمه، ص 291.