علامه‏ي مجلسي در جلد - 42 - بحار، صفحه‏ي - 113 - از شرح [ صفحه 16] نهج‏البلاغه‏ي ابن ابي‏الحديد نقل مي‏کند: موقعي که عقيل نزد معاوية بن ابوسفيان رفت و در مجلس وي وارد گرديد از معاويه راجع به شرح حال آن افرادي که در اطرافش نشسته بودند پرسش نمود و گفت: اين شخصي که در طرف راست تو مي‏باشد کيست؟ معاويه گفت: وي عمر و عاص است. عقيل پس از اينکه تمسخر خنده‏اي کرد گفت: بين شش نفر درباره‏ي اينکه عمر و عاص فرزند آنان است اختلاف واقع شد تا اينکه آخرالامر شترکش قريش بر مابقي غالب شده او را به فرزندي خويشتن برگزيد. آنگاه عقيل گفت: آن شخص ديگر کيست؟ معاويه گفت: اين صحاک بن قيس فهري مي‏باشد. عقيل گفت: آري و الله! اين همان کسي است که پدرش بزهاي نر را به خوبي اخته مي‏کرد، (يعني بيضه‏ي آنها را مي‏کشيد). عقيل به معاويه گفت: اين شخص ديگر کيست؟ گفت: ابوموسي اشعري است. عقيل گفت: اين پسر سراقه مي‏باشد. هنگامي که معاويه ديد: عقيل اهل مجلس وي را (به وسيله‏ي حق‏گوئي) به خشم درآورد دريافت که اگر درباره‏ي حسب و نسب خويشتن از عقيل پرسشي نمايد حتما راجع به وي هم حق خواهد گفت. لذا درباره‏ي حسب و نسب خود از عقيل پرسش نمود تا بدين وسيله غيظ و غضب اهل مجلس خويش را تسکين دهد و برطرف نمايد. بدين منظور معاويه متوجه عقيل شد و گفت: درباره‏ي حسب و نسب من چه مي‏گوئي؟ عقيل گفت: مرا از اين جواب رها کن معاويه گفت: ابدا! حتما بايد بگوئي! عقيل گفت: حمامه را [ صفحه 17] مي‏شناسي!؟ معاويه گفت: حمامه کيست؟! عقيل گفت: به تو خبر خواهم داد. اين بگفت و از نزد معاويه خارج شد. معاويه (که انتظار رسوا شدن خود را نمي‏برد) فرستاد تا شخص نسابه يعني نسب‏شناسي را آوردند، آنگاه به وي گفت: حمامه کيست!؟ او گفت: اگر بگويم در امان خواهم بود؟ معاويه گفت: آري. آن شخص نسابه گفت: حمامه جده‏ي تو بود که مادر ابوسفيان به شمار مي‏رفت و در زمان جاهليت صاحب بيرق يعني معروفه بود. معاويه متوجه ياران و اهل مجلس خود شد و گفت: من هم با شما مساوي شدم، بلکه افتضاح من از شما بيشتر شد، پس جاي اينکه شما نگران و غضبناک باشيد باقي نيست. نگارنده گويد: از اخبار و روايات اين طور به دست مي‏آيد: افرادي که قاتل پيامبران و امامان عليهم‏السلام بودند زنازاده به شمار مي‏رفتند. گرچه براي اين موضوع شواهد و نمونه‏هاي فراواني به نظر مي‏رسد ولي ما به نقل مختصري از آنها اکتفاء مي‏نمائيم: من جمله: در ترجمه‏ي کتاب اثبات الوصيه‏ي مسعودي، صفحه‏ي - 319 - نگاشته‏ايم در آن هنگامي که حضرت امام زين‏العابدين را با اهل‏بيت امام حسين عليهم‏السلام در حال اسيري وارد شام و در مجلس يزيد حاضر کردند حضرت امام محمد باقر عليه‏السلام هم که بيش از دو سال و چند ماه از عمر مبارکش نگذشته بود با پدر خود در مجلس يزيد وارد شد. [ صفحه 18] موقعي که يزيد حضرت امام زين‏العابدين را ديد به آن حضرت گفت: يا علي بن الحسين در روزگار چه ديدي!؟ زين‏العابدين عليه‏السلام فرمود: من به سرنوشتي رسيدم که خدا قبل از خلقت آسمانها و زمين‏ها آن را مقدر نموده است. يزيد (که از مجاب کردن حضرت سجاد عاجز شد) متوجه اهل مجلس خويش گرديد و راجع به امام زين‏العابدين با ايشان مشورت و تبادل افکار نمود. اهل مجلس يزيد پس از اين که سخناني ناروا درباره‏ي حضرت زين‏العابدين گفتند حکم قتل آن بزرگوار را دادند. وقتي حضرت امام محمد باقر عليه‏السلام با اين منظره مواجه شد بعد از حمد و ثناي پروردگار در جواب يزيد فرمود: رأي و نظريه‏ي اهل مجلس تو راجع به ما برخلاف نظريه‏ي اهل مجلس فرعون است که درباره‏ي موسي و هارون دادند زيرا اهل مجلس فرعون به وي گفتند: موسي را با برادرش: هارون بازداشت کن، ولي اهل مجلس تو حکم قتل ما را صادر نمودند، آري اين قضاوتي که اينان کردند علت و جهتي دارد! يزيد گفت: چه سبب و چه جهتي دارد!؟ امام باقر فرمود: اهل مجلس و مشاورين فرعون حلال‏زاده بودند ولي اهل مجلس و ياران تو حلال‏زاده نيستند، زيرا پيامبران و فرزندان آنان را غير از زنازادگان کسي نخواهد کشت! يزيد پس از شنيدن اين مقاله دستور داد تا ايشان را از مجلس اخراج نمودند. من جمله: محدث قمي در کتاب: سفينة البحار، در لغت: شمر از کتاب: مثالب هشام بن محمد سائب کلبي نقل مي‏کند که [ صفحه 19] زوجه‏ي ذي‏الجوش از جبانه‏ي سبيع [1] به جانب جبانه‏ي کنده خارج و در بين راه تشنه شد، در حال تشنگي مواجه شد با شباني که گوسفند مي‏چرانيد، از وي طلب آب کرد. او از دادن آب خودداري نمود و گفت: آب به تو نمي‏دهم مگر اينکه با من زنا کني. مادر شمر تسليم وي گرديد آن گاه پس از اينکه آن شبان با وي زنا کرد نطفه‏ي شمر منعقد گرديد. من جمله: در کتاب: کامل الزياره از حضرت امام جعفر صادق عليه‏السلام روايت مي‏کند که فرمود: قاتل حضرت امام حسين و قاتل حضرت يحيي بن زکريا زنازاده بودند.

[1] جبانه داراي چند معني مي‏باشد که از آن جمله است: مقبره و صحراء و بيشه - مؤلف.