حضرت عباس عليهالسلام داراي سه عمو بوده که نام آنان بدين شرح است: 1- طالب 2- عقيل 3- جعفر. نام عمههاي آن حضرت عبارت است از: 1- امهاني 2- جمانه.
اما عموهاي آن حضرت
1- طالب، سن طالب از همهي برادران خود بيشتر بود. طالب سه سال قبل از هجرت حضرت رسول صلي الله عليه و آله در مدينهي طيبه در سن (53) سالگي از دنيا رفت.
در کتاب: عمدة الطالب مينگارد: کفار قريش طالب را مجبور کردند که برود در جنگ بدر. ولي آن بزرگوار مفقود گرديد و خبري از وي ظاهر نشد. گفته شده: اسب خود را به جانب دريا برد و غرق شد.
2- عقيل، اين عقيل ده سال از برادرش: طالب کوچکتر بود. محدث قمي در جلد اول کتاب: منتهي الامال مينگارد: حضرت ابوطالب در ميان فرزندانش اين عقيل را بسيار دوست ميداشت.
لذا حضرت رسول صلي الله عليه و آله ميفرمود: من عقيل را از دو جهت دوست دارم: يکي از لحاظ خود عقيل و ديگري از لحاظ اينکه ابوطالب اين عقيل را دوست دارد.
در ميان عرب از نظر حسب و نسبشناسي شخصي نظير عقيل يافت نميشد. در ميان مسجد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله جانمازي ميگسترانيدند تا وي بر فراز آن نماز به جاي ميآورد.
مردم در آن ايامي که چشمان عقيل نابينا شده بودند در
[ صفحه 147]
اطراف وي اجتماع ميکردند و دربارهي علم حسب و نسبشناسي و جنگهاي عرب از او بهرهمند ميشدند.
اين عقيل در حاضرجوابي معروف بود.
در آن هنگامي که بنا بود عقيل بر معاويه وارد شود معاويه دستور داد تا کرسيها يعني صندليها را نصب کردند و اهل مجلس را حاضر نمودند.
موقعي که عقيل وارد شد معاويه به وي گفت: مرا از اوضاع لشکر خودم و اوضاع لشکر برادرت: علي آگاه کن.
عقيل گفت: هنگامي که من به لشکر برادرم علي عبور و مرور کردم ديدم اوقات شب و روز آنان نظير اوقات شب و روز پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به عبادت و اطاعت خدا ميگذرد. احدي از آنان را نديدم مگر اينکه به عبادت مشغول بود.
هنگامي که به لشکر تو برخورد نمودم ديدم گروهي از آن منافقيني مرا استقبال کردند که در شب عقبه [1] ميخواستند:
[ صفحه 148]
شتر پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله را رم دهند.
سپس عقيل از معاويه جويا شد: آن کسي که در طرف راست تو نشسته کيست؟
معاويه گفت: وي عمرو عاص است.
عقيل: آري اين همان کسي است که شش نفر ادعا نمودند و هر کدام گفتند: وي پسر من است. آخرالامر شترکش قريش يعني عاص بن وائل بر همه غلبه يافت و او را به پسري خود برگرفت!
عقيل: آن شخص دگر کيست؟
معاويه: وي ضحاک بن قيس ميباشد.
عقيل: آري، وي همان کسي است که پدرش بزهاي نر را کرايه ميداد تا بزهاي ماده را حامله کنند!
عقيل: آن شخص دگر کيست؟
معاويه: او ابوموسي اشعري است.
عقيل: آري، وي پسر سراقه ميباشد.
هنگامي که معاويه ديد: عقيل عموم اهل مجلس وي را مفتضح و رسوا کرد درصدد برآمد که آنان را از کدورت و رسوائي نجات دهد و بر سر کيف آورد، لذا متوجه عقيل شد و گفت: دربارهي من چه ميگويي!؟
عقيل: از اين پرسش درگذر!
[ صفحه 149]
معاويه: ابدا، حتما بايد جواب بگوئي!
عقيل: حمامه را ميشناسي؟
معاويه: حمامه کيست!؟
عقيل: جواب تو همين بود که گفتم. اين بگفت و برفت.
معاويه شخص نسابهاي را احضار کرد و به وي گفت: حمامه کيست. او گفت: اگر من حمامه را معرفي کنم در امان خواهم بود؟ معاويه گفت: آري.
وي گفت: حمامه مادر ابوسفيان بود که پدر تو ميباشد، حمامه از زنان معروفهاي بود که داراي بيرق معروفه بودن به شمار ميرفت!!
معاويه متوجه اهل مجلس خود گرديد و گفت: من هم با شما مساوي شدم، بلکه عيب و ننگ من از شما زيادتر شد، پس جا ندارد که به من خشمناک شويد!!
عقيل در سنهي - 50 - قمري در سن - 96 - سالگي در مدينه از دنيا رحلت نمود. قبر عقيل در قبرستان بقيع است. بعضي قبر او را در شام نگاشتهاند.
3- جعفر، اين جعفر ده سال از عقيل کوچکتر بود.
اين جعفر در جنگ موته سرلشکر سپاه اسلام بود. در جلد يکم ستارگان درخشان نگاشتهايم: جعفر بن ابيطالب از اسب پياده شد و اسب خود را پي کرد، پرچم را به دست گرفت و به دشمن حمله کرد. کفار نيز از هر طرف به جعفر حملهور شدند.
اول کاري که کردند دست راست جعفر را قطع نمودند جعفر پرچم را به دست چپ گرفت و مشغول کارزار گرديد تا اينکه پنجاه
[ صفحه 150]
زخم از طرف جلو به بدن آن حضرت وارد شد، سپس دست چپ وي را نيز قطع نمودند.
در همين موقع بود که آن بزرگوار پرچم را با دو بازوي خود بلند ميکرد، آخرالامر يکي از کفار شمشيري نواخت و او را شهيد نمود و پرچم سرنگون گرديد.
موقعي که جعفر عليهالسلام از پاي درآمد هيچ يک از کفار به جهت هيبتي که در ميدان جنگ از آن حضرت ديده بودند جرئت نميکردند نزديک او بروند.
خلاصه، وقتي سر مبارک جعفر را از بدنش جدا کردند لشکر کفر عموما حمله نمودند و نيزههاي خود را به بدن آن سرباز خدائي فروبردند و جنازهي مبارک وي را بالاي نيزهها بلند کردند.
رسول خدا صلي الله عليه و آله در اين موقع در مدينهي طيبه بالاي منبر بود، پس از رفع حجابها توجهي به ميدان جنگ کرد. موقعي که جعفر را با آن حال مشاهده نمود صورت مبارک خود را به جانب آسمان بلند کرد و فرمود: پروردگارا! پسرعموي مرا رسوا منماي!
لذا خداي توانا دو بال به جعفر عطا کرد که در بهشت با ملائکه نظير آنها طيران مينمايد. بدين لحاظ بود که به آن جوانمرد بزرگوار گفتند: جعفر طيار (يعني پرواز کننده).
هنگامي که پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از شهيد شدن جعفر بن ابيطالب آگاه شد متوجه منزل جعفر گرديد و به زوجهي آن حضرت که اسماء بنت عميس بود فرمود: فرزندان جعفر را
[ صفحه 151]
حاضر کن! وقتي اسماء کودکان جعفر را حاضر نمود پيغمبر خدا آنان را بوسيد و بوئيد و اشک از چشمانش جاري گرديد.
اسماء گفت: يا رسول الله! مگر از جعفر خبري داري؟! پيغمبر خدا فرمود: آري. جعفر شهيد شده، اسماء مشغول گريه و زاري گرديد و...
بعد از اين جريان بود که پيامبر معظم اسلام صلي الله عليه و آله دستور فرمود تا براي مصيبتزدگان و بازماندگان جعفر غذا تهيه نمايند، زيرا آنان مشغول عزاداري بودند و به فکر غذاي خويشتن نبودند!
نگارنده گويد: قول معصوم - چنانکه در علم اصول ثابت شده - براي مسلمين حجت است و بايد به آن عمل کرد. يعني همانطور که پيغمبر اعظم اسلام دستور داد تا براي مصيبتزدگان و بازماندگان جعفر بن ابيطالب غذا تهيه نمودند همان طور هم لازم است که هر کسي از مسلمانان مصيبتي بيند بر مسلمانان ديگر لازم است تا سه روز براي بازماندگان او غذا تهيه کنند و ببرند.
ولي متأسفانه در زمانهي فعل ما و چه بسا در زمانهاي آينده به اين دستور اساسي عمل که نميکنند به جاي خود، بلکه به عکس آن رفتار مينمايند.
يعني شخص داغديده و مصيبتزده تا سه روز يا بيشتر بايد داغ و مصيبت قبلي خود را فراموش کند و به داغ و مصيبت فعلي يعني پذيرائي از مهمانان عزيز خود بپردازد!
و چه بسا ميشود که مهمانهاي عزيز در گله را باز ميکنند و ميگويند: از ما کاملا پذيرائي نشد، زيرا مدتها در انتظار بوديم که بعد از ورود اين مصيبت يک شکمي از عزا درآوريم!!
[ صفحه 152]
در کتاب: منتخب التواريخ مينگارد: قبر مطهر جعفر ابن ابيطالب عليهالسلام در موته ميباشد که تا بيت المقدس دو منزل فاصله دارد. نيز در کتاب: منتخب التواريخ مينويسد: جعفر بن ابيطالب در موقع شهادت مدت چهل و يک سال از عمر شريفش گذشته بود.
عمههاي حضرت عباس عليهالسلام
1- امهاني. اين بانو زوجهي: هبيرة بن ابيوهب بن عمرو بن عائذ بن عمران بن محزوم قرشي بود. نام امهاني: فاخته بوده وي چهار پسر آورد به نام: جعده، هاني، عمر، يوسف -
2- جمانة. اين مخدره زوجهي: ابوسفيان بن حارث بن عبدالمطلب بود که برادر رضاعي حضرت رسول الله صلي الله عليه و آله به شمار ميرفت.
|