مرحوم مقرم در کتاب نفيس: العباس، صفحه‏ي - 185 - مي‏نويسد: مقتل‏نويسان درباره‏ي سرهاي مقدس شهداي کربلا عليهم‏السلام چيزي ننوشته‏اند. ولي در کتاب: نفس المهموم، صفحه‏ي - 253 - و در کتاب: رياض الاحزان، صفحه‏ي - 155 - از تاريخ: حبيب السير نقل مي‏کنند که: يزيد بن معاويه کليه‏ي سرهاي شهداي کربلا را به حضرت امام زين‏العابدين عليه‏السلام سپرد و آن بزرگوار آن سرها را در روز اربعين يعني بيستم ماه صفر به کربلا آورد و به جسدهاي مقدس شهيدان کربلا ملحق نمود و متوجه مدينه‏ي طيبه گرديد. بعيد نيست که نظريه‏ي صاحب کتاب: نفس المهموم و رياض الاحزان معتبر باشد. زيرا موقعي که مردم يزيد بن معاويه را مورد سرزنش و ملامت قرار دادند چاره‏اي نديد جز اينکه با حضرت امام زين‏العابدين صلح و سازش نمايد و خواسته‏هاي آن امام مظلوم را اجراء و اسيران آل محمد را به سوي مدينه‏ي مقدسه‏ي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله اعزام کند. [ صفحه 106] آري در ميان نويسندگان مرحوم علامه‏ي سيد محسن امين در کتاب: اعيان الشيعه در قسمت اول جلد چهارم، صفحه‏ي - 290 - مي‏نگارد: که در سنه‏ي - 1321 - قمري سنگي را درب مقبره‏اي در قبرستان: باب صغير دمشق مشاهده نموده که بر آن نوشته شده بود: هذا مدفن رأس العباس بن علي و رأس علي اکبر ابن الحسين و رأس حبيب بن مظاهر يعني اين محل دفن سر عباس بن علي و سر علي اکبر بن حسين و سر حبيب بن مظاهر مي‏باشد. سيد محسن امين مي‏فرمايد: بعد از چند سال بود که آن مقبره منهدم شد. سپس ساختمان آن از نو بنا شد و آن سنگ از بين رفت و ضريحي در داخل آن مقبره نصب شد که نام‏هاي کثيري از شهداي کربلا را در آن نقش کردند. ولي حقيقت مطلب اين است که آن مدفن و مقبره به سر آن سه نفر بزرگوار منسوب مي‏باشد، نه اينکه واقعا محل سرهاي مبارک آنان باشد. اما در عين حال: گمان قوي هم مي‏رود که آن مدفن و مقبره‏ي سابق‏الذکر واقعا محل دفن سرهاي مقدس ايشان باشد چرا؟ زيرا بعد از آنکه سر شهيدان کربلا را به دمشق بردند و در ميان کوچه و بازارها طواف دادند و منظور يزيد که اظهار قهر و غلبه خود و مغلوب نمودن صاحبان آن سرها بود حاصل شد چاره‏اي نبود جز اينکه آن سرهاي مقدس در يکي از قبرستانهاي دمشق [ صفحه 107] به خاک سپرده شوند. بدين لحاظ بود که آن سه رأس مقدس در مقبره‏ي: باب صغير دمشق دفن گرديدند و محل دفن ايشان مصون و محفوظ ماند و الله اعلم بحقايق الامور. اين مقاله‏اي بود که سيد محسن امين درباره‏ي اين سه رأس شريف درج نمود. ولي اگر اين سيد عالي‏قدر از آنچه که در تاريخ: حبيب السير راجع به سر شهيدان کربلا نگاشته آگاه شده بود معتقد مي‏شد که دفن شدن آن سرهاي مبارک در باب صغير دمشق صحيح نيست. به اضافه‏ي اينکه همان تغييري که سيد محسن امين نقل کرده دليل بر اين است که منظور از نگاهداري کردن آن مدفن غرض ديگري است، نه اينکه واقعيت داشته باشد. آري بعيد نيست که آن مکان محل: دار زدن سرهاي شهداي کربلا بوده است. بسيار بجا مي‏باشد که درباره‏ي هر يک از آن سرها گفته شود: 1- هامة في الحياة طاولت الشهب و ما نالها هبوب الرياح‏ 2- انفت بعد موتها التراب فاختار ت لها مسکنا رؤس الرماح‏ 1- يعني سري که در زمان زندگي خود بر ستارگان فرمان‏فرمائي مي‏کرد (و از آنها بلندتر بود) سري که وزيدن بادها به آن نائل نمي‏شد (کنايه از اين که بلند بوده است). [ صفحه 108] 2- يک چنين سري خاک را بعد از موت خويشتن نپذيرفت بدين جهت بود که سرنيزه‏ها مسکن و جايگاهي مخصوص از براي آن برگزيدند و انتخاب کردند.