کلمه‏ي: قربه به کسر قاف و سکون راء است، معني کلمه‏ي: قربه يعني مشگ آب و امثال آن. گاهي در اصطلاح زبان عرب کنيه را به جاي نام استعمال مي‏کنند و چه بسا مي‏شود که استعمال کنيه بر استعمال نام غلبه مي‏يابد. چنان که مثلا به شخص پول‏دار مي‏گويند: ابوفلوس و به شخصي که آب داشته باشد مي‏گويند ابوماء و... مي‏توان گفت: کلمه‏ي: ابوالقربه هم از اين قبيل کنيه‏ها باشد چه آن که حضرت قمر بني‏هاشم عليه‏السلام از زمان صباوت و کودکي داراي اين منصب پرافتخار يعني سقائي و سيراب کردن تشنگان بود. و ترديدي نيست که اين مقام شامخ موروثي آباء و اجدادي وي مخصوصا پدر بزرگوارش بود که تشنگان را ده‏ها [ صفحه 42] مرتبه از عطش و هلاکت تشنگي نجات مي‏داد بوده است و ما از باب نمونه با کمال اختصار به نقل دو مورد اکتفاء مي‏نمائيم: 1- شيخ مفيد در کتاب: ارشاد، باب دوم، فصل - 74 - مي‏نويسد موقعي که حضرت علي بن ابيطالب عليه‏السلام با ياران خود متوجه صفين شد و عبورش به کربلا افتاد آب آنان تمام شد ياران آن بزرگوار به شدت دچار تشنگي شدند. ايشان متوجه يمين و يسار گرديدند و به دنبال آب رفتند ولي نتيجه‏اي نگرفتند و... تا اينکه صومعه‏ نشيني را مشاهده کردند و حضرت امير به وي فرمود: آيا آب داري که اين گروه را از هلاکت نجات دهي؟ او گفت: ابدا!! و... اميرالمؤمنين: علي عليه‏السلام به آن موضعي که نزديک دير راهب بود اشاره کرد و به اصحاب خود فرمود: اينجا را حفر نمائيد. آنان پس از فعاليت‏هاي فراوان با سنگي بزرگ مواجه شدند که مي‏درخشيد. چون ايشان از کندن و برداشتن آن عاجز شدند لذا حضرت امير عليه‏السلام جلو رفت و پس از اينکه آستينهاي خود را بالا زد آن سنگ فوق‏العاده ثقيل را از جاي برکند و آن را چندين متر به دور افکند!! آنگاه عموم ياران آن بزرگوار سيراب شدند - نگارنده گويد: اين مقداري که ما از اين حديث نقل نموديم از باب نمونه بود. طالبين به مصدر اين معجزه مراجعه نمايد، زيرا که خيلي مفصل مي‏باشد. 2- علامه‏ي مجلسي در باب - 30- کتاب حيات القلوب در ضمن جريان جنگ بدر مي‏نگارد: در يکي از شب‏ها که خيلي تيره و تاريک بود آب لشکر اسلام به پايان رسيد. پيامبر خدا فرمود: [ صفحه 43] کيست که مشگي آب بياورد؟ احدي به علت خوف از دشمن و سردي هوا جرئت نکرد به دنبال آب رود. تنها کسي که براي اين امر خطير قيام کرد حضرت علي بن ابيطالب عليه‏السلام بود. آن بزرگ‏مرد دو عالم مشک آب را برداشت و بر سر چاه رفت. چون دلو نبود خود آن حضرت داخل چاه گرديد و پس از اينکه مشگ را پر از آب نمود روانه شد و لشگر اسلام را از تشنگي نجات داد!! انتهي ملخصا. آري حضرت عباس عليه‏السلام مسبوق به يک چنين سوابقي بود که به پدران بزرگوارش تأسي کرد و يک دوره عمر گرامي خود را براي سيراب کردن لب تشنگان طي نمود و ده‏ها عطشان را از مرگ حتمي نجات داد. حتي آن حضرت در منزل شراف لشگر يزيد بن معاويه و مال‏هاي سواري ايشان را که به سرکردگي حر بن يزيد رياحي براي دستگير کردن امام حسين آمده بودند سيراب نمود و از مرگ و موت قطعي نجات داد. لذا جا دارد که به يک چنين کنيه‏ي شامخ و ارزنده‏اي نائل و سرفراز گردد. حداقل، اگر بگوئيم: حضرت قمر بني‏هاشم يک نفر را از عطش و هلاکت نجات داده باشد بدون شک مثل اين است که عموم مردم را از هلاکت نجات داده باشد، زيرا قرآن مجيد اين مطلب را تصديق و امضاء نموده است. چنان که در سوره‏ي: مائده آيه‏ي - 31 - راجع به اين موضوع مي‏فرمايد: کسي که شخصي را زنده کند نظير اين است که کليه‏ي مردم را زنده کرده باشد [1] . [ صفحه 44]

[1] عربي آيه‏ي شريفه اين است: و من احياها فکانما احيا الناس جميعا - مؤلف.