وي مکني به ابي‏الفضل، و خطيبي فصيح و شاعري بليغ بوده و در نزد هارون الرشيد مقام و مکانتي داشته است. ابونصر بخاري گويد: «ما رأي هاشمي أعذب لسانا منه يا أغضب لسانا منه». و خطيب بغدادي آورده است: ابوالفضل عباس بن حسن، برادر محمد و عبيدالله و فضل و حمزه است، و او از اهل مدينه است. در ايام هارون‏الرشيد به بغداد آمد و در آنجا به مصاحبت هارون پرداخت و بعد از هارون نيز مصاحب مأمون شد: مردي عالم و شاعر و فصيح بود. بيشتر علويين او را اشعر اولاد ابوطالب دانسته‏اند. سپس خطيب به سند خود از فضل بن محمد بن فضل روايت مي‏کند که گفت: عمويم، عباس، فرمود که رأي تو گنجايش هر چيزي را ندارد، پس تهيه کن آن را براي چيزهاي مهم؛ و مال تو بي‏نياز نمي‏کند تمام مردم را، پس آن را مخصوص اهل فضل و اهل حق قرار ده؛ و کرامتت کفايت نمي‏کند عامه مردم را، پس آن را تنها متوجه اهل فضل نما. نسل عباس بن حسن مذکور از چهار پسر مي‏باشد: احمد و عبيدالله و علي و عبدالله. و ابونصر بخاري گفته که نسل وي تنها از طريق عبدالله بن عباس است نه از غير آن. و اين عبدالله بن عباس، شاعري فصيح بود و مأمون وي را بر ديگران مقدم مي‏داشت و به وي شيخ بن الشيخ مي‏گفت [1] و چون وفات کرد و مأمون خبردار شد، گفت: أتري الناس مثل يا بعدک يابن عباس. سپس جنازه‏ي او را تشييع کرد. عبدالله پسري به نام حمزه دارد که اولادش در طبريه و شام مي‏باشند، از جمله‏ي آنان ابوالطيب محمد بن حمزه است که صاحب مروت و سماحت و صله‏ي رحم و کثرت معروف و فضل کثير و جاه واسع بوده و در طبريه آب و ملک داشته و اموالي جمع کرده بود، تا آنکه ظفر بن خضر فراعني بر او حسد برد و لشگري را براي قتل او ارسال داشت و آنان او را در صفر 291 ق در بستان خود در طبريه شهيد کردند. شعرا او را مرثيه گفته‏اند و به اعقاب او، که در طبريه هستند، بنوالشهيد گويند.

[1] اختران تابناک: جلد 2 صفحه‏ي 169.