ماجراي زير، در يکي از دهات سلطانآباد (اراک) اتفاق افتاده است و شرح اين قضيه را آقاي آقا ميرزا مهدي سرهبندي طي مرقومهاي به مرحوم آقاي حاج صمصام الممالک سرهبندي اينچنين نوشته است:
10. قربانت شوم، پس از تقديم سلام و تعزيت حضرت ابيعبدالله الحسين عليهالسلام، معروض ميدارد:
در فقرهي کربلايي تقي و پسرش مرقوم فرموده بوديد، در شب پنجشنبه شهر محرم الحرام (سال تاريخي را ننوشته، به طوري که نقل کردند گويا در حدود سنهي 1344 ه ش باشد) در مسجد ملاباقر (ملاباقر اسم دهي است) که تکيهي خامس آل عبا بوده، آقاي سيد عبدالحسين حلاوي براي سينهزنان نوحهخواني مينمود. پسر کربلايي تقي به عرشهي منبر رفته برتري به آقاي مزبور گرفته کلام آن آقا را قطع نمود و بنا به نوحهخواني کرد. سيد مرقوم گفت: منبر مال هر بيسر و پا نيست، خصوصا عرشهي آن. به اين واسطه گفتگويشان شد.
کربلايي تقي به حمايت پسرش برآمده، حمله بر سيد نمود که او را بزند. آقايان که در مسجد تشريف داشتند، ممانعت کردند. کربلايي تقي هتاکي و بد حرفي نسبت به آن سيد کرده و ايشان گفتند: حضرت ابوالفضل عليهالسلام تو را بزند! سيد همين حرف را زد و رفت در منزل خود که يکي از طاقنماهاي مسجد مرقوم باشد و عمامه برداشته، عمامه به زمين نيامده کربلايي تقي به زمين خورد و فوت نمود.
حقيقت وقايع کربلايي تقي نام اين است که عرض شد، و از گردن به بالا سياه بود
[ صفحه 572]
و از سر او جزئي زخمي در زمان غسل دادن نمايان، که خون هم ميآمد. حال آن زخم چه زخمي بود؟ العلم عند الله، ولي آن که خاک قبول نکرده محض حرف است، اين مطلب نبوده کربلايي تقي حسي است که خود حقير در مسجد بودم، هذا ما عندي، الجاني مهدي بن محسن.
تمام شد سواد مرقومه، و در هامش آن حضرت مستطاب آيةالله حاج شيخ عبدالکريم حائري يزدي - اعلي الله درجاته - نوشته:
بسم الله الرحمن الرحيم: سواد مطابق است با اصلي که جناب مستطاب شريعتمدار آقاي آقا ميرزا مهدي ساکن قريهي مسماة به ملا باقر نوشته، در جواب سؤالي که از بعضي از اشراف از ايشان شده بود در خصوص اين واقعه و جناب آقاي آقا ميرزا مهدي از جهت وثاقت و ديانت مورد شک و شبهه نيست، و الله العالم. حرره الأحقر عبدالکريم الحائري. محل مهر مبارک آن مرحوم.
مرحوم آيةالله حاج سيد احمد زنجاني شبيري، پس از ذکر مطلب فوق افزودهاند:
نگارنده، اين نسخه را از روي همان سواد که به خط و مهر مرحوم آيتالله بود نوشتم و عين آن مرقومهي لقمان الملک، که آن هم در موضوع کرامتي است، پيش آقاي حاج ميرزا مهدي بروجردي است. حقير هر دو ورقه را از او گرفتم و در اينجا از روي آن نوشتم. [1] .
|