وي فاطمه [1] ، دختر حزام [2] بن خالد بن ربيعة بن وحيد بن کعب بن عامر بن کلاب بن ربيعة بن عامر بن صعصعة بن معاوية بن بکر بن هوازن است. مادر او شمامه [3] از خانواده‏ي سهل به عامر بن مالک بن جعفر بن کلاب مي‏باشد و جده‏هايش عبارتند از: جده‏ي اول: عمره دخت طفيل بن مالک احزم بن جعفر بن کلاب. جده‏ي دوم: کبته دخت عروة الرحال فرزند جعفر بن کلاب. جده‏ي سوم: ام‏خشف دخت ابي‏معاوية فارس هرار بن عبادة بن عقيل بن کلاب. جده‏ي چهارم: فاطمه دخت جعفر بن کلاب [4] . جده‏ي پنجم: عاتکه دخت عبدالشمس بن عبد مناف بن قصي، جده‏ي حضرت رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم است که در «عمدة الطالب» نام او را فاطمه دانسته است. جده‏ي ششم: آمنه دخت وهب بن عمير بن قعين بن حرث بن ثعلبة بن ذودان بن اسد بن خزيمه. جده‏ي هفتم: دخت جحدر بن ضبيعه اغر بن قيس بن ثعلبية بن عکاية بن صعب بن علي بن بکر بن وائل بن ربيعة بن نزار، جد حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم. جده‏ي هشتم: دخت ملک بن قيس بن ثعلبه. جده‏ي نهم: دخت الرأسين: خشين بن ابي عصم بن سمح بن فزاره (در «قاموس اللغة» خشين بن لاي، و در «تاج العروس» لاي بن عصيم آمده است). جده‏ي دهم: دخت عمر بن صرمة بن عوف بن سعد بن ذبيان بن بغيض بن ريث بن غطفان. اينان جده‏هاي ام‏البنين عليهاالسلام، مادر ابوالفضل العباس عليه‏السلام، هستند که ابوالفرج [ صفحه 62] اصفهاني در مقاتل الطالبيين از ايشان ياد کرده است. تاريخ گواهي مي‏دهد که پدران و داييهاي ام‏البنين عليهاالسلام در دوران قبل از اسلام جزو دليران عرب محسوب مي‏شده‏اند و مورخان آنان را به دليري و جلادت در هنگام نبرد ستوده‏اند. افزون بر اين، آنان علاوه بر شجاعت و قهرماني، سالار و بزرگ و پيشواي قوم خود نيز بوده‏اند، آن چنان که سلاطين زمان در برابرشان سر تسليم فرود مي‏آورده‏اند. اينان همانانند که عقيل به اميرالمؤمنين عليه‏السلام گفت: «در ميان عرب از پدرانش شجاع‏تر و قهرمان‏تر يافت نشود» [5] اميرالمؤمنين عليه‏السلام نيز مقصودش از آن پرس و جو آن بود که زني را به همسري خويش برگزيند که زاده‏ي دلاوران عرب باشد، چرا که مسلم است سرشت و خصايص اجداد به فرزندان منتقل مي‏شود، و فرزندان نيز آن ويژگيها را به نسلهاي بعدي منتقل مي‏سازند. بر اين اساس است که رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مي‏فرمايند: «دايي به منزله‏ي يکي از دو زوج است (يعني دايي نيز، چون پدر و مادر، در صفات و اخلاق طفل مؤثر است) پس براي جايگاه نطفه‏ي خود همسري شايسته برگزينيد». در اينجاست که مي‏بينيم در وجود شريف ابوالفضل عليه‏السلام دو گونه شجاعت در هم آميخته است: 1. شجاعت هاشمي و علوي که ارجمندتر و والاتر است و از جانب پدرش سرور اوصيا به او رسيده؛ و 2. شجاعت عامري که از جانب مادرش ام‏البنين عليهاالسلام ارث برده است، زيرا که در ميان تيره‏ي مادريش جدي پيراسته چون عامر بن مالک بن جعفر بن کلاب (جد ثمامه مادر ام‏البنين) بوده است که به سبب قهرمان سالاري و شجاعتش او را «ملاعب الأسنة» يعني کسي که سرنيزه‏ها را به بازي مي‏گيرد، مي‏ناميدند. اين لقب را نخستين بار حسان در باب او به کار برد، چون ديد که يک تنه با شجاعاني که او را احاطه کرده بودند پيکار مي‏کند، و لذا گفت: «وي سرنيزه‏ها را با دستش به بازي گرفته است». نيز از اوس بن حجر نقل شده که درباره‏ي عامر گفته است: يلاعب أطراف الأسنة عامر فراح له حظ الکتائب أجمع [6] . عامر سرنيزه‏ها را به بازي مي‏گيرد، پس او در کارآيي و توان نظامي، به تنهايي نيروي يک لشگر را در خود جمع دارد. [ صفحه 63] عامر بن مالک همان کسي است که برادر زاده‏اش، عامر بن طفيل، با علقمة بن علاثه قرار گذاشتند که هر کدام نسب و حسب افتخارآميزتري داشت و به نفع او حکم شد، صد شتر از ديگري بستاند. بدين منظور، هر يک، يکي از پسران خود را نزد مردي از بني وحيد به گرو گذاشتند (و ضمانت و رهن نيز از آن هنگام داير گرديد). چون ابن‏طفيل در اين مورد از عمويش، عامر بن مالک، کمک خواست، اين مرد دلير نعلين خود را به او داد و گفت: براي تعيين شرافت خود از اين نعلين کمک بگير، زيرا من با آن چهل «مرباع» را به دست آورده‏ام [7] . مرباع، ربع غنائم جنگي‏يي بوده است که پس از پيروزي يک قوم بر قوم ديگر، در زمان جاهليت به رئيس قبيله مي‏رسيد. اين نعلين، مخصوص رئيس و پيشواي قوم بوده که در ايام نبرد آن را مي‏پوشيده است، و الا مزيتي نداشته که براي تعيين افتخار و مباهات به نسب به کار رود. ديگر از اجداد مادري حضرت ابوالفضل عليه‏السلام، عامر بن طفيل بن مالک بن جعفر بن کلاب، برادر عمره: جده‏ي اول ام‏البنين عليهاالسلام مي‏باشد که فوقا از او ياد شد. او گرامي‏ترين مردم در عصر خود و نام‏آورترين شجاعان و دلاوران عرب بود. حتي گويند که: هرگاه يکي از اعراب نزد قيصر روم مي‏رفت قيصر به او مي‏گفت: تو با عامر بن طفيل چه نسبتي داري؟ اگر وي ميان خود و عامر نسبتي برمي‏شمرد، گراميش مي‏داشت و صله و احسان به او مي‏کرد، و الا روي خوش به او نشان نمي‏داد [8] . نيز از اجداد مادري ام‏البنين عليهاالسلام، عروة الرحال فرزند عتبة بن جعفر بن کلاب، پدر کبشه: جده‏ي دوم اين بانو مي‏باشد. عروه با پادشاهان رفت و آمد بسيار داشت و او را نزد آنها پايگاه و منزلتي رفيع بود، و به همين خاطر هم او را «رحال» (يعني جهانگرد) ناميده‏اند. از ديگر نياکان ام‏البنين، طفيل: فارس قرزل است که پدر عمره (جده‏ي اول اين بانوي بزرگوار) مي‏باشد. او نيز در شجاعت و قهرمان سالاري زبانزد همگان بوده و با «ملاعب الأسنة»، ربيعه، عبيده، و معاويه (پسران جعفر بن کلاب) برادر بوده است. [ صفحه 64] گويند: يک روز صبح آنان بر نعمان بن منذر (امير مشهود عرب) وارد شدند و مشاهده کردند که يکي از ياران و همنشينان امير، موسوم به ربيع بن زياد عبسي، با امير مشغول غذا خوردن است. آنان مطلع شده بودند که ربيع نزد حاکم از ايشان سعايت کرده است. لبيد، کوچکترين فرزند ربيعه (يکي از برادران ياد شده)، اشعاري در مدح طائفه و عموهاي خويش و ذم ربيع بن زياد سرود که نعمان و ديگر همنشينانش بر او انکار نورزيدند، و اين به لحاظ شرافت و بزرگ منشي غير قابل انکار آنان بود. حتي پس از اين ماجرا، امير آن شخص سخن چين را از خود راند و ابياتي در توبيخ او سرود.

[1] عمدة الطالب و در تاريخ الخميس: جلد 2 صفحه‏ي 317 نامشان (وايسي) گفته شده است. [2] در اصابه: جلد 1 صفحه‏ي 37 و معارف ابن‏قتيبه: صفحه‏ي 92 «حرام» با راي بدون نقطه آمده است، ولي در تاريخ طبري، تاريخ ابن‏اثير و تاريخ ابي‏الفداء و غين (حزام) با زاء ثبت شده است. [3] در عمدة الطالب از او به نام «ليلي» ياد کرده است. [4] در اغاني: جلد 15 صفحه 50 (خالده) آمده است. [5] سردار کربلا: ترجمه‏ي العباس مرحوم مقرم، صفحه‏ي 154، از انتشارات مؤسسه‏ي الغدير، چاپ اول سال 1411 ق. [6] رساله‏ي ابن‏زيدون در حاشيه‏ي شرح صفدي بر لامية العجم: جلد 1 صفحه‏ي 130. [7] اغاني: جلد 15 صفحه‏ي 50؛ بلوغ الأرب: جلد 1 صفحه‏ي 317. [8] سمط اللئالي: جلد 2 صفحه‏ي 89؛ مجمع الأمثال: جلد 2 صفحه‏ي 23.