آيةالله سيد نورالدين ميلاني فرمودند:
21. حاج علي قنادي کربلايي براي من نقل کرد: زماني که ساکن بغداد بودم همسايهاي مسيحي داشتم که پسري به نام فاضل داشت. از او سؤال کردم به چه مناسبت اسم پسرت را فاضل گذاشتهاي؟!
گفت: من فرزند نداشتم. به کربلا رفتم و از حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام خواستم نزد خداي بزرگ واسطه بشود تا خدا پسري به من عنايت کند و همزمان، عهد کردم که اگر داراي پسري شدم، اسمش را فاضل بگذارم. خدا به من فرزند پسري عنايت کرد و طبق مراسم مسيحيان، او را به کليسا نزد کشيش بردم، تا مراسم لازم را انجام داده
[ صفحه 552]
و اسم وي را در دفتر ثبت نمايد. به او گفتم اسمش را فاضل بگذار (يا بنويس). او قبول نکرد و گفت اين اسم از اسامي مسلمانها است، و خودش يک اسمي روي فرزندم گذاشت. بعد از مدتي آن بچه مرد!
دوباره متوسل به حضرت ابوالفضل عليهالسلام شدم و کماکان عهدي بستم و خدا به من فرزندي داد و پس از تولد وي دوباره به کليسا رفتم. اين باره نيز قبول نکردند که اسم وي را در ليست اسامي مسيحي، فاضل ثبت کنند، و مجددا خود کشيش نامي روي او گذاشت و من هم چيزي نگفتم. ولي پس از مدتي، آن بچه هم فوت شد!
بار سوم به حرم مطهر رفتم و ضمن توسل به حضرت گفتم: اين دفعه اگر پسري به من عنايت فرماييد، قول ميدهم که ديگر وي را به کليسا نخواهم برد.
اين دفعه که خدا اين فرزند را به من داد ديگر به کليسا مراجعه نکردم و اسمش را هم فاضل گذاشتم. به برکت آقا اين بار او زنده ماند و نمرد.
|