يا رب اين بارگه کيست بدين جاه عظيم‏ کآسمان خم شده پيش در او در تعظيم؟! نفحه‏ي ساحت قدسش دم جان بخش مسيح‏ پنجه‏ي گنبد بامش يد بيضاي کليم‏ بقعه‏ي ماه بني‏هاشم عباس علي است‏ که بود خاک رهش پادشهان را ديهيم‏ ساقي تشنه لبان، باب حوائج، که بود روضه‏ي مشهد او غيرت جنات نعيم‏ در سقايت بود آن چشمه‏ي رحمت که ز فيض‏ رشحه‏ي او است يکي زمزم و ديگر تسنيم‏ گر فشاند ز کرم جرعه‏ي آبي بر خاک‏ سر برآرد ز لحد رقص‏کنان عظم رميم‏ ساحت روضه‏ي او کعبه‏ي ارباب نياز پايه‏ي بقعه‏ي او پايگه رکن حطيم‏ در حريم حرم آمنش از سعي و صفاست‏ آن مقامي که بر آن رشک برد ابراهيم‏ دست افشان، ز سر عشق، گذشت از سر و دست‏ هر دو را کرد به ميدان شهادت تسليم‏ هر که در سايه‏ي لطف و کرمش جاي گرفت‏ ايمن از هول قيامت بود و نار جحيم‏ به سلام در او هر که شد از راه خلوص‏ بشنود قول سلام از قبل رب رحيم‏ باري اين روضه بود مرقد عباس شهيد که ز چون او خلفي مادر دهر است عقيم‏ اين ضريحي که بر او نو شده بيني، باشد صنعت آل صفاهان حسب الأمر حکيم‏ آيت‏الله زمان سيد محسن، که بود آل ياسين سند عترت و قرآن حکيم‏ [ صفحه 548] زيور ملک عرب، فخر عجم، صدر انام‏ شيعيان را به جهان سيد و سالار و زعيم‏ وي بفرمود که شايسته‏ي اين مشهد پاک‏ تازه سازند ضريحي که بود از زر و سيم‏ صهر فرخنده‏ي وي، سيد همنام خليل‏ يافت از سعي در اين مرحله توفيق عظيم‏