مؤلف کتاب «توسلات يا راه اميدواران» (ص 136) نوشته است: 15. ثقةالاسلام آقاي آقا شيخ رضا فاضل، که يکي از ثقات اهل منبر و نزيل تهران است، در مجمعي که متعلق به آقايان اهل منبر بود تعريف کرد: روزي از يکي از [ صفحه 545] خيابانهايي که ارامنه در آن مسکن دارند مي‏گذشتم. در اين حال زني لچک به سر که در درب خانه‏ي خود ايستاده بود به من سلام داد و به دنبال آن گفت: آقا شما روضه مي‏خوانيد؟ بعد از آنکه جواب مثبت دادم، گفت: بفرماييد. من به آن خانه رفتم. او مرا به اطاقي راهنمايي کرد و صندلي گذاشت و اظهار داشت که متوسل به حضرت ابوالفضل عليه‏السلام شويد. بنابراين روضه‏ي مذکور خوانده شد. هنگام خداحافظي براي چهار روز متواليا دعوتم کرد و در تمام روزها نيز متوسل به حضرت ابوالفضل عليه‏السلام بود. روز پنجم پاکتي به عنوان حق القدم به من داد. وقتي که به خانه آمدم و محتواي پاکت را شمردم، جمعا 486 ريال بود! از اينکه او 450 يا 500 ريال نداد، تعجب کردم. فکر مي‏کردم اين پول خورد چرا؟! روزي اتفاقا از همانجا مي‏گذشتم، همان زن را در همانجا ايستاده ديدم. مي‏خواستم از چگونگي آن پول بپرسم، اما در عين حال شرم مانع من بود، ولي او از روحيه‏ام متوجه شد که با او حرفي دارم. نزديک آمد، بعد از سلام گفت: آقا پول شما کم بود؟ گفتم: نه، ولي از شما مي‏پرسم چرا 486 ريال داديد و 450 يا 500 ريال نداديد؟ گفت: ما ارمني هستيم. شوهرم کاسب است. براي اينکه شکستي به کارمان وارد نيايد به حضرت ابوالفضل عليه‏السلام متوسل شديم و در منفعت کسب و کار با او شرکت داريم و هر سالي يک مرتبه حساب مي‏کنيم، آنچه سهميه‏ي حضرت ابوالفضل عليه‏السلام مي‏شود با آن براي او پنج روز روضه‏خواني مي‏کنيم. حساب امسال ابوالفضل عليه‏السلام، همان بود که تقديم شد!