حجةالاسلام والمسلمين آقاي شيخ علي قرني گلپايگاني صاحب تأليفات کثيره، در کتاب «منهاج البيان علي نهج الأخبار و القرآن» (ص 24 و 25) آورده است: 4. يکي از رانندگان اتوبوس شهرستان قم نقل کرد در ايامي که راه عتبات عاليات باز بود، من مرتبا از قم مسافر به کاظمين مي‏بردم و از آنجا مسافر به قم مي‏رسانيدم، در يک نوبت که از کاظمين مسافر زده بودم و مي‏آمدم، به گردنه‏ي پاطاق که نسبتا گردنه‏ي سختي است رسيدم. در وسط گردنه ديدم ماشين نفت‏کشي از سر گردنه پيدا شد و قدري که آمد من متوجه شدم ترمز او پاره شده و اکنون آن ماشين برحسب عادت مي‏آيد و ماشين مرا زير مي‏گيرد و شصت مسافري که همه زوار قبر امام حسين عليه‏السلام مي‏باشند له و نابود مي‏کند، و اصلا راه فراري هم از براي خود نمي‏ديدم. دستم رفت تا دربي را که در پهلوي خودم بود باز نمايم و خود را به بيرون پرتاب کنم تا [ صفحه 533] اقلا خود کشته نشوم، که ناگاه ماشين نفت‏کش که به سرعت به طرف ما مي‏آمد سرش برگشت و به کوه خورد و خوابيد. من اتوبوس را نگاه داشتم و دويديم و ديديم درب ماشين به کوه گير کرده و راننده صدمه‏اي نديده ولکن نمي‏تواند از ماشين بيرون آيد. به زحمت درب ماشين را باز کرديم و راننده را بيرون کشيديم. به مجرد آنکه از ماشين بيرون آمد، سؤال کرد: شما چه مذهبي داريد؟ گفتيم: مسلمان و شيعه مي‏باشيم. گفت: مرا هم به ديانت اسلام و مذهب شيعه دلالت نماييد، زيرا من ارمني بوده و به کيش نصرانيت معتقدم. گفتيم: بگو أشهد ان لا اله الا الله و أن محمدا رسول‏الله. پس از آنکه شهادتين را با زبان جاري ساخت، پرسيد: عباس کيست؟ ما گفتيم: عباس فرزند اول از ائمه‏ي ما علي بن ابي‏طالب عليهماالسلام است. سؤال کرديم: چطور تو از عباس سؤال مي‏کني؟ گفت: در ايران که رانندگي مي‏کردم، رفقاي راننده‏ي شيعه مي‏خواستند مرا به مرام تشيع دلالت و رهبري نمايند ولکن من قبول نمي‏کردم. آنان از راه دلسوزي و نصيحت به من فرمودند هر گاه جايي بيچاره شدي و خواستي خود را از گرفتاري برهاني، بگو: يا اباالفضل العباس، و او قطعا از تو دادرسي خواهد نمود. اين مطلب در ذهن من بود تا اينکه چون ماشين من از بالاي گردنه سرازير شد، ناگاه ترمز آن بريد و من يقين کردم که ماشينم به ته دره سقوط مي‏کند و بدنم قطعه قطعه مي‏شود، لذا ناچار شدم و چند مرتبه گفتم: يا اباالفضل العباس، آري، ماشين مرا حضرت ابوالفضل حفظ نمود و جان مرا او نگاهداري کرد و من ثلث درآمد ماشين خود را وقف او نموده و تا زنده باشم در راه روضه‏خواني او مصرف مي‏نمايم و همانجا با انگشت خود با مرکب در جلو ماشين نوشت: شرکت با اباالفضل العباس عليه‏السلام.