آقاي محمدکريم محسني، آموزگار دبستان‏هاي شهرستان خرم‏آباد، که از معلمين کوشا و علاقمند به فرهنگ مي‏باشد، تعريف مي‏کند: 5. در ايام محرم سال 1346 شمسي، مردم قريه‏اي در نزديکي شهر درود، آماده‏ي عزاداري براي امام حسين عليه‏السلام و شهداي کربلا بوده‏اند و مخارج و وسايل لازم نيز تهيه شده بود، ليکن يکي از مأمورين دولتي، که نفوذي در محل داشت و گويا سني مذهب بود، به هيئت عزاداران پيغام مي‏دهد که بايد از اين کار منصرف شوند و عزاداري نکنند. سکنه‏ي قريه، که از طرفي نمي‏توانستند مراسم همه ساله‏ي خود را [ صفحه 523] برگزار نکنند و از طرفي ديگر از نفوذ و خشم آن مأمور دولتي بيمناک بودند، سرگردان و بلاتکليف مي‏مانند، ولي برخلاف انتظار، فردا صبح مشاهده مي‏کنند که آن مأمور، خودش لباس سياه عزا پوشيده و مشکي پر آب بر دوش انداخته و با سر و پاي برهنه و ايماني غيرقابل تصور زودتر از ديگران به عزاداري مشغول شده است! پس از تحقيق، معلوم مي‏شود که وي شب گذشته باب الحوائج حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام را در خواب زيارت کرده است و حضرت در حالي که به شدت غضبناک بوده است، به آن مأمور مي‏فرمايد: اگر جلوي عزاداري دوستان ما را بگيري با يک ضربت شمشير دو نيمه‏ات خواهم کرد! و بر اثر اين خواب آن مأمور به مذهب شيعه روي مي‏آورد و برخلاف تصميم قبلي، خود نيز در مراسم عزاداري شرکت مي‏کند. در نتيجه‏ي اين حادثه، مراسم عزاداري در آن سال باشکوه و حشمتي بيشتر از هر سال در آن قريه، برگزار مي‏شود. [1] . [ صفحه 524]

[1] باب الحوائج، صفحه‏ي 286.