خطيب توانا، دانشمند بزرگوار، جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاي حاج سيد جاسم طويريجي، که فعلا ساکن قم و قبلا از خطباي کربلا بوده‏اند، در ايام فاطميه عليهاالسلام شفاها به مؤلف اين کتاب فرمودند: در سال 1394 قمري مطابق 1976 ميلادي، در حرم مطهر امام عظيم‏الشأن حضرت حسين بن علي بن ابي‏طالب عليه‏السلام منبر مي‏رفتم. شبي پس از منبر، که اتفاقا شب جمعه هم بود، براي زيارت و عرض حاجت به حرم باصفاي حضرت قمر بني‏هاشم ابوالفضل العباس عليه‏السلام رفتم. در يکي از حجرات حرم مطهر ديدم خيلي شلوغ مي‏باشد. جمعيت زيادي جمع شده‏اند و پليس هم هست. سؤال کردم چه خبر است؟ گفتند: جواني دانشجو که چشمهايش را از دست داده بود، به عنايت حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام، شفا داده شده است. او را به اطاق کليددار بردند. بنده با اين جوان صحبت کردم و پرسيدم که جريان شما از چه قرار بوده است؟ وي در توضيح مسئله گفت: من در مدينةالطب بغداد کار مي‏کردم. در يکي از کلاسهاي طبي، بدن انساني را تشريح مي‏کردند، چون چشمم به آن منظره افتاد يکدفعه نابينا شدم. سپس با خاطرنشان ساختن اين نکته که وي اصلا بغدادي مي‏باشد، افزود: در پي اين جريان، به تمام دکترهاي حاذق بغداد مراجعه کردم ولي نتيجه نبخشيد و دکترهاي عراق کلا از من مأيوس شدند. چون تمام درها به رويم بسته شده و قبل از اين حادثه نيز خودم شخصا ارادت خاصي به آقا حضرت قمر بني‏هاشم عليه‏السلام داشتم، لذا به اميد شفا، با دلي شکسته به کربلا آمدم و داخل حرم فرزند رشيد اميرالمؤمنين علي بن ابي‏طالب عليه‏السلام، حضرت عباس عليه‏السلام، شدم و خطاب به آن حضرت عرض کردم: اي باب الحوائج شما قدر چشم را خوب مي‏داني، چرا که از دست نامردمان مصيبت نابينايي را چشيده‏اي، از خدا بخواه که چشمهايم به حالت اول برگردد. اينجا بود که ناگهان ديدم يک شبحي همانند دست بر روي چشم من کشيده شد و چشمم به حالت اول بازگشت و بينايي خود را بازيافتم، و اينک مرا به اطاق کليددار آورده‏اند. آقاي طويريجي افزودند: مردم که اين کرامت را از حضرت ديدند به سوي آن جوان يورش بردند که لباسهايش را به عنوان تبرک ببرند، لذا مأمورين آمدند و او را به اطاق کليددار راهنمايي کردند تا اذيت نشود. [ صفحه 451]