علي عليهالسلام در حياتش، با شب سر و کار داشت؛ در مرگش نيز چنين بود: شب هنگام ضربت خورد، شب از دنيا رفت، و شب به خاک سپرده شد. آيا شب از روز بهتر است؟!
[ صفحه 50]
مشيعين جنازهي علي عليهالسلام، فرزندانش بودند و يکي دو تن از يارانش، و جنازه در نقطهاي مجهول به خاک سپرده شد. در اين هنگام دوست با وفاي علي عليهالسلام، صعصعه، جلو آمد و دستي بر قلب خود نهاد و با دستي ديگر کفي از خاک قبر برداشت و بر سر ريخت و بگفت: پدر و مادرم فدايت يا اميرالمؤمنين عليهالسلام، خوشا به حالت يا ابوالحسن، پاک آمدي و پاک زيستي و پاک رفتي!
استقامتي بينظير داشتي، در جهان توانا بودي، آنچه خواستي انجام دادي، در سوداي با خدا سود بردي و به ديدار حق نايل گشتي، خدايت با خوشرويي از تو استقبال کرد و ترا در پناه خود جاي داد، فرشتگانش گرداگرد تو در حرکت آمدند.
اي ابوالحسن، تو به مقامي رسيدي که برادرت، مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم، رسيده بود، هم اکنون در کنار او قرار گرفتي، و از جام سرشار و لبريز حق سيراب شدي، از خدا ميخواهم که بر ما منت گذارد، تا پيرو تو باشيم و راه ترا بپوييم، با دوستانت دوست باشيم و با دشمنانت دشمن، و از خدا ميخواهم که ما را در زمرهي دوستانت محشور گرداند.
يا اميرالمؤمنين عليهالسلام، تو به مقامي رسيدي که کسي بدان مقام نرسيد، و ايماني داشتي که ديگران چنين ايماني نداشتند، تو در راه خدا در پيشگاه برادرت، مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم، جهاد کردي و در راه اقامهي دين بزرگ و کوششت را انجام دادي، سنتهاي اللهي را تو اقامه کردي، آشوبها و فتنهها و فسادها را ريشه کن ساختي، تا اسلام بپا ساخت و ايمان رونق گرفت، درود بر تو و بهترين سلام من بر تو باد!
يا اميرالمؤمنين، تو امت را پشتيبان بودي و چراغ راهنماي راه حق بودي، فضايل و مناقبي که در تو جمع گرديده بود در کس ديگر ديده نشد، تو نخستين کسي بودي که دعوت پيامبر را لبيک گفتي و در راه اسلام گام برداشتي و از جان خود گذشتي، تو نخستين کسي بودي که به ياري پيغمبر اسلام شتافتي، و تو کسي بودي که با جانت از جان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم دفاع کردي، تو تنها کسي بودي که در خطرناکترين جنگها جانبازي کردي، خدا به وسيلهي تو با شمشيرت «ذوالفقار» گردنکشان را سرکوب کرد، و به وسيلهي تو، دژ مشرکان و قلعههاي کفر و برج و باروي دشمنان حق، ويران گرديد.
يا اميرالمؤمنين عليهالسلام، خوشا به حال تو! تو نزديکترين کس بر رسول خدا بودي
[ صفحه 51]
و دانشمندترين يار حضرتش بودي، خدا مقام بلند و منزلتي ارجمند به تو عنايت کرد و تو برترين مسلمانها بودي، يقينت از همهي يقينها برتر، ايمانت از همهي ايمانها بالاتر، دليريت از همهي دليريها بيشتر، جانبازيت در راه خدا از همه جلوتر و رسيدنت به خير و سعادت، از همه افزونتر بود، خدا پس از تو ما را از پاداش دوستي تو محروم نگرداند و بعد از تو ذلتي نصيبمان نشود!
به خدا سوگند، حيات تو کليد هر خير و قفل هر شري بود و مرگ تو کليد شر و سد دربهاي رحمت ميباشد، اگر مردم ترا اطاعت ميکردند نعمتها از بالا و پايين، بدانها روي ميآورد، ولي چنين نکردند!
سپس صعصعه، نالهاي جگر خراش از دل برآورد و گريستن آغاز کرد و همگان گريستند و سپس به فرزندان علي عليهالسلام روي کرده و تسليت گفت...
علي عليهالسلام در روزهاي آخر عمر، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را در خواب ديد و از مردم شکايت کرد، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به او فرمود: در حق اين مردم نفرين کن! علي عليهالسلام گفت: بار خدايا، مرا از اين مردم بگير و بدتر از من را بدانها بده...
گمان ندارم در تاريخ بشر، بدتر از اين نفرين در حق کسي شده باشد! البته بشري که شايستگي نعمتي را نداشته باشد از او گرفته خواهد شد، زيرا نعمتي که رسيده است انسان بايستي در محافظت و نگهداريش بکوشد وگرنه روزگار گلچين است، و علي عليهالسلام گل سعادت بشر را چيد و برد، آن هم با دست خود بشر، واي به حال بشري که خودش با دست خود، خوشبختي و سعادتش را نابود سازد!
در شهادت علي عليهالسلام از نظر قضايي و حقوق جنايي، چند نکته جلب توجه ميکند:
1. قصد جنايت، حکم جنايت را ندارد.
علي عليهالسلام از قصد ابنملجم آگاه بود و کسان ديگر نيز آگاه بودند و او را ميشناختند، ولي حضرتش قبل از ارتکاب جنايت او را جاني نشمرد، زنداني نساخت، نفي بلد نکرد، مأموري براي او قرار نداد و او را آزاد گمارد.
2. از نظر قصاص، حکم اعدام براي ابنملجم صادر نکرد.
فرمود: اگر من مردم، شما تنها يک ضربت به او بزنيد، خواه زنده بماند، خواه
[ صفحه 52]
بميرد، چون او يک ضربت به من زده است، نفرمود: چون مرا کشته است او را بکشيد!
3. اشعث بن قيس، که در توطئه شريک بود، پس از شهادت علي عليهالسلام مورد تعرض قرار نگرفت.
اشعث در شب نوزدهم رمضان همراه ابنملجم در مسجد بود. سحرگاه، ابنملجم را بيدار کرد و گفت برخيز، وقت کار است!
حجر بن عدي که در مسجد مشغول عبادت بود، از سخن اشعث به قصد او پي برد، و بدو گفت: گمان کردي ميتواني چنين کاري بکني؟!
سپس بزودي از مسجد بيرون شد که علي عليهالسلام را از ساعت توطئه آگاه کند، وقتي به در خانه رسيد ديد حضرت از خانه بيرون آمده و از راه ديگر به مسجد رفته است. وقتي که به مسجد برگشت، کار از کار گذشته بود!
4. پس از شهادت علي بن ابيطالب عليهالسلام ابنملجم را، براي قصاص به حضور امام حسن مجتبي عليهالسلام آوردند. قاتل از آن حضرت تقاضا کرد مرا بفرستيد براي کشتن معاويه، دشمن شماره يک شما، اگر او را کشتم و کشته شدم مقصود حاصل است و اگر زنده ماندم برميگردم، شما آن وقت قصاص کنيد...
امام حسن مجتبي عليهالسلام نپذيرفت، و تقاضاي او را رد کرد، و از تروريست پروري ابا کرد.... [1] .
علي، سر خدا
بر معرفت علي کسي را ره نيست
هر کور دلي، محرم اين درگه نيست
سر بسته بگويمت علي سر خداست
از سر خدا، بجز خدا، آگه نيست
|