جناب آقاي حاج سيد حسين ميرهاشمي، ساکن قم، محله عشقعلي، صاحب آرايشگاه ياس فرمود:
فرزندم، آقاي حاج سيد مصطفي ميرهاشمي، در حدود يک سال مريض شده و در بستر افتاده بودند، به طوري که قدري حرکت نداشتند. دکترها معتقد بودند که وي ديسک کمر دارد و بايد استراحت کامل بکند. اخيرا نيز دکتري گفته بود که من 200 هزار تومان ميگيرم و او را عمل ميکنم، ولي تعهد نميکنم که حتما خوب بشود، من فقط کارم را انجام ميدهم و صحت ايشان را ضمانت نميکنم. ايشان، با نااميدي، از تهران با آمبولانس جهاد سازندگي قم به قم آمد (چون کارمند جهاد سازندگي قم بود).
[ صفحه 447]
جريان به همين منوال ميگذرد، تا اينکه در محرم الحرام سال 1414 ه ق، شب تاسوعا در منزل خودش در عالم رؤيا ميبيند که دو آقاي بزرگوار، در حالي که نور از جمالشان ساطع است، وارد اطاق وي ميشوند. پس از ورود به اطاق به او دستور ميدهند که برخيز! در جواب ميگويد: من ديسک کمر دارم و نميتوانم از جا حرکت کنم.
شخص دوم، که پشت سر آن آقاي اولي قرار داشت، به وي ميگويد: آقا ميفرمايند بلند شويد، شما هم بلند شويد! ايشان در عالم خواب لحظهاي خود را در حرم مطهر حضرت فاطمهي معصومه، کريمهي اهلبيت عليهمالسلام، ميبيند. در خواب، منظرهي سال 1365 شمسي در نظرش مجسم ميشود، چون ميبيند فاميل و اقوام به پيشوازش آمدهاند، از خواب ميپرد و روي تخت مينشيند و متوجه ميشود که آثاري از درد در بدنش نميباشد. در اينجا ميفهمد آن دو آقاي بزرگوار وي را شفا دادهاند. به ساعت که نگاه ميکند ميبيند صبح طالع شده است و در همين حين، صداي اذان حرم مطهر نيز به گوشش ميخورد. در منزل تنها بوده است. برميخيزد و ميرود حمام غسل ميکند. سپس به اطاق ميآيد و نماز آقا امام زمان - عجل الله تعالي فرجه الشريف - را ميخواند.
صبح روز عاشورا فراميرسد. به پدرش آقا سيد حسين ميرهاشمي تلفن ميکند و ميگويد: پدرجان، هنوز در دستهي سينهزنان شرکت نکردهاي؟ من هم ميخواهم با شما بيايم. پدر در جواب ميگويد: پسرجان، من چگونه شما را با برانکارد بيرون برده و همراه دسته حرکت دهم؟! و او نيز در جواب پدر ميگويد: من خودم ميآيم. سپس پدر هم متوجه ميشود که قمر بنيهاشم عليهالسلام او را شفا داده است، و خبر شفاي وي را به مادرش ميدهد. همه خوشحال ميشوند و طولي نميکشد که خود پسر ميآيد و به همراه پدر، در روز عاشورا، مدت چهار ساعت در عزاداري حضرت حسين بن علي عليهالسلام شرکت ميکند و اکنون نيز الحمدلله رب العالمين از برکت آقا قمر بنيهاشم حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام صحيح ميباشد.
ناگفته نماند که آقاي حاج سيد مصطفي، به علت اينکه حدود يک سال در بستر افتاده و به پشت ميخوابيد، کمرش زخم شده بود و مادرش به دستور دکتر هر چند روز يک بار او را شستشو ميداد و محل زخم را پاک ميکرد، ولي پس از شفا گرفتن وي،
[ صفحه 448]
آثاري از اين زخم ديگر نيز ديده نشد.
همان سال، 400 الي 500 نفر را شام داديم و امسال هم که دومين سال شفايش بود در روز شهادت حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام نهار داده شد، و ان شاء الله تعالي اين احسان هر سال ادامه خواهد داشت.
|