حجةالاسلام آقاي محدث اشکوري در شب سوم ذي‏قعده 1414 در مسجد اعظم قم، براي اين نگارنده نقل کردند: [ صفحه 438] پدرم، مرحوم حجةالاسلام آقاي سيد محمود محدث اشکوري، از پدرش حضرت آيت‏الله سيد ابوالحسن اشکوري نقل کرد که: در نجف اشرف فرزندش سيد محمود خيلي سخت مريض مي‏شود و در شرف مرگ قرار مي‏گيرد. مادرش را براي غذا و غيره به آشپزخانه فرستاده بوده است، پس از مدت کمي که مادر مي‏آيد فرزندش را در حال مرگ مشاهده مي‏کند و وقتي روپوش از صورتش برمي‏دارد او را مرده مي‏بيند. با مشاهده‏ي اين صحنه سراسيمه شده، رو به طرف کربلا مي‏کند و ناله‏ي جانسوزي از دل برکشيده و مي‏گويد: يا اباالفضل، فرزندم را از شما مي‏خواهم! چند لحظه که از توسل ايشان به حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام مي‏گذرد به عنايات آن حضرت، روح به بدن فرزندش آمده و حيات خويش را بازمي‏يابد.