آيةالله سيد نورالدين ميلاني، در شب 16 ج 1 سال 1414 ه ق در حرم مطهر کريمهي اهلبيت، حضرت فاطمهي معصومه عليهاالسلام، در بالا سر حضرت نزديک ضريح مطهر تقريبا به فاصلهي سه متري، کراماتي چند از حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام براي مؤلف کتاب نقل فرمودند که ذيلا ميخوانيد:
1. در وين، پايتخت اتريش، آقاي دکتر رضا تسليمي برايم نقل کرد که: من 12 ساله بودم، پدر و مادرم براي زيارت مرا به عتبات عاليات بردند. در آنجا من خود را به ملازمت با پدر و مادرم مقيد نساختم. خودم هر وقت ميخواستم به حرم يا جاي ديگر بروم ميرفتم. لهذا توفيقي دست داد که کرارا به حرم مشرف شوم. يک روز در حرم حضرت عباس عليهالسلام پسري را به ضريح بسته بودند و عدهاي دورش ناله ميکردند و ميگفتند: ابوفاضل، ابوفاضل. من، هم خودم متوجه شدم و هم مردم گفتند که، وي در معرض خطر مرگ قرار دارد. دوباره که به حرم رفتم، ديدم مردم کف ميزنند و شادي ميکنند. معلوم شد پسر جوان خوب شده است.
بعد از ختم زيارت، به اصفهان برگشتيم. مردم به ديدار پدر و مادرم ميآمدند. دايييي داشتم که از دو چشم نابينا شده بود. به من پيغام داد: پسرجان، پدر و مادرت نميرسند پيش من بيايند، اقلا تو بيا که من تو را ببينم. به ملاقات دايي که رفتم، گفت: برايم تعريف کن در عتبات چه ديدي؟ من خيلي چيزها را برايش گفتم که از جملهي آنها، يکي نيز جريان شفاي جوان در حرم حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام بود. سپس به منزل آمدم. طرف عصر بود که ديدم دايي من، با دو چشم باز و روشن، يکه و تنها به منزل ما آمد! همه صلوات ميفرستادند. پرسيده شد: چه چيز باعث شد با چشم باز بيايي، ما را خوشحال کني؟! گفت: بعد از رفتن رضا، از حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام خواستم چشم مرا شفا دهد، و چشم من باز شد.
آيةالله ميلاني بعد از نقل اين کرامت فرمودند:
از جمله اختصاصات حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام برآوردن حاجات اشخاص و افرادي است که از دور و نزديک به آن حضرت توسل جستهاند. حتي بوداييها و بتپرستان، در هندوستان و آفريقا و غيره، نذر ميکنند و توسل ميجويند، و حاجت خود را ميگيرند.
[ صفحه 421]
در ميان ارامنهي ساکن در تبريز و تهران و در تمام ايران نيز بسيارند کساني که براي حضرت روضه نذر ميکنند يا گوسفند ميکشند.
|