حجةالاسلام والمسلمين آقاي حاج سيد محمدجواد گلپايگاني، فرزند آيتالله العظمي آقاي حاج سيد محمدرضا موسوي گلپايگاني «قدس سره» (متوفي 1414 ه ق)، کرامتي را از حجةالاسلام والمسلمين آقاي شيخ عباس عاشوري نقل کردند که ذيلا ميخوانيد. آقاي عاشوري ميگويد:
قريب 30 سال قبل مبتلا به مرض سرطان حنجره گرديدم و همهي دکترهايي که مرا مداوا کرده بودند از علاج و بهبودي من مأيوس شده و گفتند که مرض تو قابل معالجه نميباشد. به طوري که ديگر قادر به صحبت کردن هم نبودم.
مأيوسانه از تهران به «بندر» برگشتم. روزها به طور سخت و پياپي ميگذشت، تا اينکه ايام محرم فرارسيد. بنده چون ايام محرم الحرام براي تبليغ دين منبر ميرفتم، با خود انديشيدم که منبري اينجا من بودم، همه از اطراف براي عزاداري حضرت سيدالشهدا عليهالسلام به اينجا ميآمدند و من برايشان منبر ميرفتم، اما امسال ديگر محروم شدهام. باري، با يأس و دلتنگي زياد، در منزل بستري بودم.
روزي کتاب «العباس» نوشتهي مرحوم سيد عبدالرزاق مقرم «قدس سره» را مطالعه ميکردم، به اين مطلب رسيدم که نوشته بود: اگر کسي حاجتي داشته باشد و متوسل به امالبنين عليهالسلام، مادر حضرت قمر بنيهاشم ابوالفضل العباس عليهالسلام شود و روز شنبه هم به نيت حضرت عليهالسلام روزه بگيرد، حاجتش برآورده ميشود. در همان آن توسلي پيدا کردم و نذري هم کرده و گفتم: يا امالبنين، ما هر سال امشب گريه ميکرديم و منبر ميرفتيم، ولي امسال محروم شدهايم.
وقت نماز مغرب و عشا شد، نماز خواندم. گويي کسي به من گفت به مسجد برو. در مسجد، برنامهي عزاداري برپا بود، ولي من در آنجا حضور نداشتم و منبري هم که مردم براي انجام سخنراني در دههي محرم الحرام به مسجد آورده بودند خالي بود. ديگر نتوانستم طاقت آورده و در منزل بنشينم، لذا به طرف مسجد حرکت کردم. به درب مسجد که رسيدم، مردم با ديدن من شروع به گريه کردند. من هم متأثر شدم که امسال نميتوانم کاري بکنم. اما پس از آنکه وارد مسجد شدم، بياراده به طرف منبر حرکت کردم تا کنار منبر رسيدم، و سپس از پلههاي منبر بالا رفتم. براي چه دارم بالاي منبر
[ صفحه 418]
ميروم، خودم هم نميدانم.
پس از آنکه در بالاي منبر قرار گرفتم، يکدفعه شروع کردم: بسم الله الرحمن الرحيم، و يک ساعت و نيم صحبت کردم. چه مجلسي شد، همه ناله و گريه ميکردند و ضجه ميزدند. انگار نه انگار که من آن آدم قبلي ميباشم. متوجه شدم کسالتم رفع شده است. از آن وقت الي يومنا هذا، ديگر بحمدالله کسالتي ندارم. اين است معجزهي پسر رشيد امالبنين حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام.
|