حجةالاسلام جناب آقاي سيد مصطفي مستجاب الدعوه در شب 20 رجب 1414 ق چند کرامت نقل کردهاند، با تشکر از ايشان، ذيلا ميآوريم:
1. مرحوم پدرم سيد تقي مستجاب الدعوه، از مرحوم پدرش سيد رضا مستجاب الدعوه، که هر دو کفشدار حرم حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام بودند، نقل کردند که: مرحوم سيد رضا روزي بيپول ميشود. ميآيد نزد ضريح مطهر حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام و عرض ميکند: يا اباالفضل، پولي ندارم و خجالت ميکشم از
[ صفحه 402]
فرزندانم تقاضاي وجه نمايم. خودتان چارهاي بفرماييد. سپس همانجا به نماز ميايستد.
در اين بين، زني که زائر ايراني بوده است، با صداي بلند به زبان فارسي ميگويد: يا ابوالفضل، اين مقدار پول در کيسه را من به هوا پرتاب ميکنم، هر کسي محتاج آن ميباشد به او برسد. پول را به هوا پرتاب ميکند و چون مردم کربلا تقريبا فارسي ميدانند، کربلاييهاي حاضر در حرم، حرف زن را فهميده و منتظر برداشتن پول ميشوند.
اما پول در مقابل مرحوم سيد رضا ميافتد و آن مرحوم پول را برداشته به جيب خود ميگذارد و مشغول نماز ميشود. مردم که جمع ميشوند کيسه را نميبينند و در نتيجه متفرق ميشوند. پس از اتمام نماز سيد رضا، زن به وي ميگويد: آيا تو پول را برداشتي؟ مرحوم سيد رضا ميگويد: آري، و داستان بيپولي خود را بيان ميکند و اضافه ميکند که من همين حالا آمده بودم از حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام پول بگيرم.
خانم مزبور، مرحوم سيد رضا را به منزل ميبرد و به فرزندانش ميگويد هر چه ميخواهيد ميتوانيد به اين سيد کمک کنيد، آن قدر بيپول شده که آمده از حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام پول بگيرد و آن بزرگوار هم سيد را به من حواله داده است. فرزندان آن زن هم پول قابل توجهي به مرحوم سيد رضا کفشدار ميدهند!
|