امام صادق عليهالسلام فرموده: فرد مشتاق خدا، به غذاي دنيا اشتها ندارد و از شراب دنيا لذت نميبرد و از بوهاي خوش دنيا خوشحال نميشود و از پشتيباني مردم مأيوس ميگردد و به خانه پناه نميبرد، و به عمارتي ساکن نميگردد، و به لباس نرمي آرام نميگردد، زيرا هميشه در فکر خدا ميباشد:
وجه خدا اگر شودت منظر نظر
زين پس شکي نماند که بيپا و سر شوي
در تفسير سورهي يوسف منقول است که شخصي به موسي عليهالسلام عرض کرد: از خدا بخواه که خداوند ذرهاي از محبت خودش را به دل من بيندازد، و گذشت. موسي به مقام مناجات برآمد، و عرض آن حاجت نمود، خطاب رسيد: همان وقت که از ما خواست به او داديم، حال برو ببين در چه حالت است. چون موسي عليهالسلام آمد، ديد خود را از کوه به زير انداخته و هر قطعه عضو او به سنگي مبتلا شده و از آن، صداي کلمهي توحيد «لا اله الا الله» شنيده ميشود! از اينجاست که گفتهاند:
هر کس که تو را شناخت، جان را چه کند؟!
فرزند و عيال و خانمان را چه کند؟!
ديوانه کني؛ هر دو جهانش بخشي
ديوانه تو هر دو جهان را چه کند؟!
[ صفحه 40]
در اخبار هم رسيده است که: هر کس دوستي خدا را دارد مهياي بلا باشد و از فرمايشات شاه ولايت اميرالمؤمنين علي عليهالسلام منقول است: «لألف ضربة علي هامة رأسي أحب الي من الموت علي الفراش».
يعني: به خدا قسم، هزار ضربت بر فرق من فرود آيد در رضا و دوستي خدا، نزد من محبوبتر از آن است که در بستر خود بميرم؛ و از همين رو بود که چون ضربت ابنملجم لعين بر سر مبارک آن حضرت فرود آمد، فرمود: «فزت و رب الکعبة» يعني حظ کردم و به وصال شوق خود رسيدم و از همين عشق و شور بود که در حال نماز از خود بيخود ميشد و پيکان تير از پاي مبارکش ميکشيدند و احساس درد نميکرد [1] .
|