3. حاج عبدالله باخو، معروف به شيرفروش، نقل کرد: هفتاد سال قبل مبتلا به مرض شدم. آن وقت معالجه‏ي سل خيلي مشکل بود. به چند دکتر مراجعه کردم که آخرين آنها دکتري يهودي و بسيار حاذق بود. به من گفت: اين مرض شما درست شدني نيست، مگر اينکه حضرت مسيح عليه‏السلام عنايت کند! باري، خويشانم از همه جا مأيوس شده مرا رو به قبله خواباندند و چانه‏ي مرا بستند. چون خود را در شرف مرگ ديدم، متوسل به حضرت قمر بني‏هاشم عليه‏السلام شدم. حضرت متوسلين و مراجعه کنندگان را شفا مي‏دادند و به من فرمودند فردا نوبت شما مي‏باشد. فردا که شد، حضرت عليه‏السلام جام آبي به من داد. خوردم و خوب شدم و ديگر هيچ اثري از آن مرض در من نماند.