حجةالاسلام والمسلمين جناب آقاي سيد محمود حسني طباطبائي بروجردي دو کرامت از کرامات باب الحوائج، قمر بنيهاشم عليهالسلام، ذکر کردهاند که از ايشان تشکر ميشود:
1. از پدرم، مرحوم مغفور حاج سيد ضياءالدين حسني طباطبائي «قدس سره»
[ صفحه 380]
شنيدم که ايشان فرمودند: در دوران جواني، که به قصد زيارت اعتاب متبرکات عراق همچون مولي الموالي علي عليهالسلام و سالار شهيدان حضرت ابيعبدالله الحسين عليهالسلام به آن ديار رفته بودم، روزي به قصد زيارت قمر بنيهاشم عليهالسلام همراه جمعي وارد صحن مطهر شديم.
ما عدهاي زن و مرد بوديم که ميخواستيم وارد حرم مطهر شويم. در آن روزها سيمهاي قطور برق در کنار صحن مطهر قرار داشت و چند سيم لخت برق با فاصلهاي اندک از کنار هم ميگذشت. در عراق آن روزها تازه بادبادک آمده بود. چند طفل عرب تعدادي بادبادک داشتند و با هم بازي ميکردند. آنها دو عدد از اين بادبادکها را به هوا کرده بودند که يک عدد آنها روي سيم برق گير کرده بود. يکي از بچهها ميرود بالاي بام که خم شود و بادبادک خود را بردارد، از بالاي بام روي اين سيمهاي لخت افتاده و در آنجا خشک ميشود.
پدرم فرمودند: به چشم خود ديدم زني اعرابي سراسيمه خود را به جلوي ايوان رسانيد و در حاليکه انگشت ابهام را به حالت تهديد حرکت ميداد و فرياد ميزد و به ضريح حضرت قمر بنيهاشم عليهالسلام اشاره مينمود، سخناني گفت. سپس به سوي کودکش برگشت و جمعيت هم به دنبالش به راه افتاد. هنوز دو سه قدم فاصله بود تا به زير جنازهي فرزندش که بالاي سيمهاي برق بود برسد، که ناگاه مثل اينکه کسي کودک را بردارد و جلوي مادر بر زمين بگذارد، کودک آن زن از بالا جلوي مادرش افتاد و شروع به فرار نمود، اما جمعيت به او مجال نداده و بر او هجوم آوردند و در مدت کوتاهي تمام لباسهاي اين کودک تکه تکه گرديد و آنها را به عنوان تبرک بردند.
|