2. اين حقير در خرداد 1342 هجري شمسي، که مصادف با ايام محرم بود، در تهران منبر ميرفتم. يکي از اين جلسات که در آن منبر ميرفتم، از ساعت 10 آغاز و در ساعت 12 ختم ميشد. در ميان اعضا و کارگردانهاي هيئت مزبور، شخصي به نام محمد بود که نام خانوادگي او از خاطرم رفته است، وي که اهل فريدن و مقيم تهران بود، خيلي عاشق امام حسين عليهالسلام بود و علاقهي زيادي به اقامهي عزاداري براي حضرت سيدالشهداء عليهالسلام داشت. بيشتر مرد و زن شيعهي مقيم آن محل، نذوراتي را که براي عزاداري امام حسين عليهالسلام داشتند به همو، که مورد اعتماد آنان بود، تحويل ميدادند.
شخصي مذکور نقل ميکرد که در يکي از قراي فريدن، شخصي بود که همه ساله يک گوسفند نر دو ساله نذر حضرت ابوالفضل عليهالسلام داشت و آن را ايام تاسوعا و عاشورا ذبح کرده و مردم عزادار را اطعام مينمود. در يکي از سالها، گرگهاي گرسنه به گلهي گوسفندهاي آن قريه حمله ميکنند و چند گوسفند را ميدرند و چند تا را هم با خود
[ صفحه 373]
ميبرند و چوپان نميتواند جلوي گرگها را بگيرد. از جمله گوسفندهايي که گرگها برده بودند يکي نيز همان قوچ 2 سالهي نذري وي بوده است. زمان ميگذرد و پس از 4 ماه از آن تاريخ، ماه محرمالحرام فراميرسد. با کمال شگفتي در همان غروب روز هشتم محرم، اهالي روستا ميبينند گوسفند نذر مذکور، چاق و فربه و سالم، با شتاب از سمت بيابان به درب خانهي صاحب خود ميآيد و داخل جايگاه گوسفندان ميشود! با اينکه از پيدا شدن آن حيوان مأيوس شده و هر چقدر هم گشته بودند نتيجه نگرفته بودند! سرانجام، همان شب تاسوعا گوسفند را ذبح کردند و به نذرشان عمل کردند.
|