حجةالاسلام والمسلمين آقاي سيد مهدي علوي بخشايشي، صاحب تأليفات کثيره و از علماي برجسته و مدرسين والامقام حوزهي علميهي قم، نوشتهاند:
حدود چهارده يا پانزده سالگي، که مشغول تحصيل علوم ديني و معارف اسلامي بودم، در يک روز تعطيل با جمعي از دوستان براي آبتني به رودخانهاي رفتيم. دوستانم شنا بلد بودند و از اين رو به جاهاي گود و عميق ميرفتند و شنا ميکردند، اما من چون شنا بلند نبودم در کنار رودخانه - که عمق آب کم بود - مشغول شستشوي خود بودم، که ناگهان احساس کردم زير پايم خالي شد و آب از سرم گذشت. داشتم خفه ميشدم. مرگ را در برابر چشمانم ميديدم و فهميدم که چند لحظه بعد خواهم مرد.
فکرم کار نميکرد و نميدانستم چکار کنم. همچنان در آب غوطهور بودم که يکمرتبه به ياد قمر منير بنيهاشم، حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام، افتادم. به حضرتش متوسل شدم و عرض کردم: اي ابوالفضل، من دارم غرق ميشوم، به فريادم برس! در
[ صفحه 370]
اين هنگام احساس کردم که سرم از آب بيرون آمد و ديگر فرونرفتم. به اطراف نگريستم و چون از ترس زبانم بند آمده بود، نتوانستم دوستانم را صدا کنم. از اين رو با لکنت زبان و صداهاي بيمعني آنان را به خود متوجه کردم. آنها آمدند و مرا از آب بيرون آوردند.
از حسن اتفاق، نوشتن اين کرامت حضرت ابوالفضل عليهالسلام مصادف با ولادت پرشکوه برترين بانوي دو جهان، پارهي تن و ميوهي دل پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم، همسر امير مؤمنان و مادر والاي امامان معصوم، فاطمهي زهرا عليهاالسلام بود.
|