3. هيئت محترم قمر بنيهاشم عليهالسلام که قريب 100 سال از تأسيس آن در شهر مقدس قم ميگذرد و در حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام عرض ادب مينمايند، همه ساله روز تاسوعا به نخل امامزاده حمزه رفته و در آنجا عزاداري باشکوه و وصفناپذيري
[ صفحه 336]
دارند، به طوري که مورد توجه اقشار مختلف واقع شده و حتي از ساير محلات قم در آن شرکت ميکنند و به همين مناسبت هم کساني مورد عنايت خاص واقع شده و کراماتي ديدهاند. اين جانب، که در سالهاي اخير از طرف مرحوم والد، حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد زينالعابدين يثربي رحمة الله عليه، و اهالي محل براي خوش آمد گويي به عزاداران به حالت ايستاده در روي منبر نسبت به ساحت قدس ابوالفضل عليهالسلام عرض ادب ميکردم، مشاهداتي داشتهام که به يکي دو مورد از آنها اشاره ميکنم:
قريب هجده سال قبل، در تاريخ 1355 شمسي، در حاليکه هيئت عزادار مذکور وارد صحن امامزاده حمزه ميشد و مرحوم سلالة السادات حاج سيد تقي کمالي قمي با خلوص مخصوص به خود، فرياد «مظلوم واي» برميکشيد، پسربچهي فلجي را که پدرش بالاي سر او ايستاده بود مشاهده کردم که وسط درب صحن نشسته بود. پدرش، حاج غلامرضا يزداندوست، گوسفندي را قرباني کرده و از خون گوسفند قرباني به پيشاني او پاشيده بود. منظرهي تأثرانگيزي بود. حقير هم علي المعمول در حال عزيمت به منبر بودم که والد محترم او، که در ارادت به خاندان عصمت و طهارت معروف است، به بنده التماس دعا گفت. رفتم منبر و داستان «مخيلف» (يکي از شيوخ فلجي که با توسل به حضرت عباس شفا گرفته است) را به عنوان مقدمهي توسل مطرح کردم سپس در حاليکه جمعيت در صحن و پشتبامها ناظر جريان بودند، طفل فلج را بر روي دست گرفته و عرض کردم:
- يا اباالفضل، امروز ما هم فلج آوردهايم!
صداي شيون و زاري از زن و مرد بلند شد. کودک، دقايقي روي دست من بود، وقتي او را زمين گذاردم روي پاي خويش ايستاد اين نوع کرامات که مشهود همگان بوده مورد توجه بيشتر مردم به اين مجلس سالانه شده است، به طوري که همه ساله از ساير محلات براي عرض اخلاص و توسل در روز تاسوعا به محل امامزاده حمزه ميآيند. خداوند عالم به برکت اولياي عظيمالشأن اسلام و حضرت ابوالفضل عليهالسلام همهي بلاد مسلمين، به خصوص اين کشور امام زمان عليهالسلام را، حفظ فرمايد.
[ صفحه 337]
|