مرحوم آيت‏الله فاطمي قمي، از پدرش سيد اسحق، نقل مي‏کرد که کرارا مي‏فرمود: کرامت زير از حضرت ابوالفضل عليه‏السلام را اگر به دو چشمم نديده باشم کور شوم و اگر به دو گوشم نشنيده باشم کر شوم. روزي در حرم حضرت ابوالفضل عليه‏السلام مشرف بودم، ناگهان ديدم جمعيت زيادي از اعراب در عقب سر دختري سراسيمه وارد حرم مطهر شدند و حرم مملو از جمعيت شد. آن دختر به ضريح منور چسبيده و با صداي بلند کلماتي جسورانه مي‏گفت و توجه زائرين را به خود جلب کرده بود. ناگاه ديدم اهل حرم ساکت شدند به طوري که گويي نفسهاي همگي قطع شد! يک مرتبه صدايي که همه آن را شنيدند برخاست که گفت: «پدرم، شوهر مادر من است»! صدا از همان طفلي بود که جنين دختر بود. با شنيدن صدا، ناگهان صداي هوسه و هلهله در حرم بلند شد و مردم به اين دختر هجوم‏آور شدند. خدام دختر را به زحمت از چنگ وبال مردم بيرون آورده، نجات دادند و به بقعه‏اي که مرکز کليددار آستانه‏ي مقدسه‏ي حضرت ابوالفضل عليه‏السلام بود بردند. کليددار آنجا مرحوم سيد حسن، پدر مرحوم آقا سيد عباس، بود و من با ايشان سابقه‏ي دوستي داشتم. پس از آنکه آن دختر را بردند و بقعه خلوت شد، خدمت ايشان رفتم و قضيه‏ي آن دختر را از ايشان سؤال کردم. فرمودند: اين جماعت، طائفه‏اي از اعراب باديه‏نشين اطراف کربلايند، و اين دختر معقوده‏ي پسرعمويش بود. در بين اعراب قضيه‏ي نامزدبازي خيلي زشت و ننگين است، و اگر کشف شود چه بسا منجر به خونريزي مي‏شود. به علت محروم بودن جوان از ملاقات با عيال خود، يا به علت اينکه با پدرزنش کدورتي پيدا کرده بود، مي‏خواست او را ننگين کند. جوان مراقب دختر بوده و يک موقع در مکان خلوتي وي را ملاقات کرده و با او همبستر شده است و سپس از ترس اذيت پدرزن، فرار کرده، مدتي مخفي گشته تا حمل دختر ظاهر شده است. بستگان دختر وقتي از حمل دختر مطلع مي‏شوند در مقام [ صفحه 322] استفسار برمي‏آيند و او مي‏گويد: از شوهرم حمل برداشته‏ام، موضوع را با جوان در ميان مي‏نهند و او از ترس بر خود يا ايذاي عمويش به کلي منکر قضيه مي‏شود. بستگان دختر اراده‏ي کشتن دختر را مي‏نمايند و او هر قدر التماس مي‏کند نتيجه نمي‏بخشد. آخرالأمر مي‏گويد حکم را حضرت ابي‏الفضل عليه‏السلام قرار مي‏دهيم، هر چه آن جناب حکم کند، آماده‏ام. لذا خدمت آن حضرت آمد تا بين او و ديگران حکميت کند و با عنايت حضرت، بچه‏اي که در رحم وي بود اقرار به پاکي مادرش نمود. [1] .

[1] جامع الدرر: حاج آقا حسين فاطمي قمي، جلد 2، صفحه‏ي 408.