نقل کردهاند دو نفر فاضل در کربلاي معلي با هم رفيق بودند. يکي از آنان وفات کرد و رفيق ديگر شبي او را در خواب ديد. خواست با وي مصافحه کند، شست او را گرفت و گفت: بگو ببينم بر تو چگونه گذشت؟
گفت: مأمور نيستم بگويم. شخص متوفي به حضرت عباس عليهالسلام خيلي اخلاص داشت. خواب بيننده، که از اين ويژگي وي خبر داشت، وقتي ديد نميگويد، به متوفي گفت: به نيابت از تو يک دفعه حضرت عباس عليهالسلام را زيارت ميکنم، بگو. وي گفت: از سه چيز، در آن دنيا اميد نجات هست: اول - زيارت حضرت سيدالشهداء امام
[ صفحه 321]
حسين عليهالسلام؛ دوم - گريه کردن بر آن جناب؛ سوم - مماشات کردن با مردم. [1] .
|