سيد حسون براقي در تاريخ کوفه آورده است که ملک سعود با اسب خود داخل حرم شريف گرديد و آنچه در بالاي قبر حبيب بود برکند، سپس دستور داد حرم را ويران کنند. اما در اين هنگام از خبري که براي او آوردند متزلزل گرديد و برگشت. ماجرا از اين قرار بود که وي همراه قشون به سوي حرم حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام حرکت کرد، ولي ناگهان يک فرد اسب سوار که پوشش آهنين داشت به آنان حمله کرد و جمعي از آنها را کشت و بقيه پا به فرار گذاشتند. همين که سعود اين حادثه را ديد به سپاهش گفت برگرديد (و حرم پسر خواهرمان را آسيب نرسانيد)!
لذا از آنجا به حرم امام حسين عليهالسلام برگشتند و ملتجيان به حرم، از مرد و زن و صغير و کبير را کشتند و دست به تخريب حرم زدند و برگشتند. به سال 1230 نيز دوباره وهابيها به نجف و کربلا حمله آوردند ولي اين بار مأيوس برگشتند. [1] .
چنانکه گفتيم برخي از شعراي وقت اين حادثه را به نظم آوردهاند، که از آن ميان به دو تن از آنان اشاره ميکنيم:
1. حاج هاشم کعبي (متوفاي 1231) که مطلع شعر وي چنين است:
أنت الملوم فمن يکون الا لوما
فلک الظماء هيهات معسول اللهي
2. شيخ محمدرضا ازري بغدادي (متولد 1130 هجري قمري) که در کاظمين با برادرش شيخ کاظم ازري، صاحب قصيدهي هاشميه و متوفاي 1211، در يک مقبرهي مجاور با مقبرهي شريف رضي مدفونند. مطلع شعر شيخ محمدرضا نيز بيت زير است:
اريحا فقد لاحت طلايع کربلا
لينقبر اشلاء و نسعد مرملا
اشعار فوق به طبع نرسيده و مأخذ نقل ما «شهداء الفضيلة» (ص 289 و 293) نوشتهي مرحوم علامهي اميني است که خود، از ديوان خطي آنان استنساخ کرده است.
[ صفحه 284]
|