بعضي نقل کرده‏اند: حضرت علي بن ابي‏طالب عليه‏السلام در شب 21 رمضان سال چهلم از هجرت (شب شهادت خويش) ابوالفضل العباس عليه‏السلام را در آغوش گرفت و به سينه چسبانيد و فرمود: پسرم، به زودي در روز قيامت به وسيله‏ي تو چشمم روشن مي‏گردد. آنگاه افزود: « ولدي، اذا کان يوم عاشوراء و دخلت المشرعة، اياک أن تشرب الماء و أخوک الحسين عطشان »، پسرم هنگامي که روز عاشورا فرارسيد و بر شريعه‏ي آب وارد شدي، مبادا آب بياشامي در حاليکه برادرت تشنه است. [1] . آري، عباس مشک را پر از آب کرد، ولي خود آب نياشاميد و خطاب به نفس خويش گفت: يا نفس، من بعد الحسين هوني! و بعده لا کنت أن تکوني! هذا الحسين وارد المنون‏ و تشربين بارد المعين؟! هيهات! ما هذا فعال ديني‏ و لا فعال صادق اليقين‏ يعني: اي نفس، بعد از حسين زندگي تو ارزشي ندارد، و تو نبايد بعد از او باقي [ صفحه 216] بماني. حسين لب تشنه است و در خطر مرگ قرار دارد و آنگاه تو مي‏خواهي آب گوارا و خنک بياشامي؟! سوگند به خدا که دين من اجازه‏ي چنين کاري را نمي‏دهد! و به نقل بعضي، فرمود: سوگند به خدا لب به آب نمي‏زنم، در حاليکه آقايم حسين عليه‏السلام تشنه باشد: « والله لا أذوق الماء و سيدي الحسين عطشانا ». عقل سوداگر مي‏گويد: آب بياشام تا نيرو بگيري و بتواني خوب بجنگي، ولي عشق و وفا و صفا مي‏گويد: برادرت و نورديدگان برادرت تشنه‏اند، چگونه تو آب بنوشي و آنها تشنه باشند. [2] . آمد به يادش از لب خشک برادرش‏ شد غيرت فرات دو چشم ز خون ترش‏ گفتا نخورده آب گلستان حيدري‏ داري تو ميل آب؟! کجا شد برادري؟! تشنه است آن که نوگل باغ فتوت است‏ لب تر مکن ز آب که دور از مروت است‏ پر کرد مشک و پس کفي از آب برگرفت‏ مي‏خواست تا که نوشد از آن آب خوشگوار آمد به يادش از جگر تشنه‏ي حسين عليه‏السلام‏ چون اشک خويش ريخت ز کف آب خوشگوار شد با لبان تشنه ز آب روان بيرون‏ دل پر ز جوش و مشک به دوش آن بزرگوار کردند جمله حمله بر آن شبل مرتضي‏ يک شير در ميانه‏ي گرگان بي‏شمار! يک تن کسي نديده و چندين هزار تير يک گل کسي نديده و چندين هزار خار! مشک را پر از آب ساخت و بر دوش راست افکند و از گودال شريعه بالا آمد. زماني که قمر بني‏هاشم عليه‏السلام مشک را پر کرد و بر اسب سوار شد، آن درياي لشگر هجوم آوردند و چون سدي آهنين راه را بر او بستند و آن سلاله‏ي طيبين را هدف تير قرار دادند. چهار هزار تيرانداز آنچنان بدن قمر بني‏هاشم عليه‏السلام را آماج تير قرار دادند که زره بر تن وي همچون پوست خارپشت مي‏نمود.

[1] سوگنامه‏ي آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم، به نقل از معالي السبطين: جلد 1، صفحه‏ي 454. [2] سوگنامه‏ي آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم، به نقل از بحار: جلد 45، صفحه‏ي 41 و ترجمه‏ي مقتل الحسين ابي‏مخنف: صفحه‏ي 97.