اي حرمت قبلهي حاجات ما
ياد تو تسبيح و مناجات ما
تاج شهيدان همه عالمي
دست علي ماه بنيهاشمي
ماه کجا روي دلآراي تو
سرو کجا قامت رعناي تو
ماه و درخشندهتر از آفتاب
مشرق تو جان و تن بوتراب
همقدم قافله سالار عشق
ساقي عشاق و علمدار عشق
سرور و سالار سپاه حسين
داده سر و دست به راه حسين
عم امام و اخ و ابن امام
حضرت عباس عليهالسلام
اي علم کفر نگون ساخته
پرچم اسلام برافراخته
مکتب تو مکتب عشق و وفاست
درس الفباي تو صدق و صفاست
مکتب جانبازي و سربازي است
بيسري آنگاه سرافرازي است
شمع شده آب شده سوخته
روح ادب را ادب آموخته
آب فرات از ادب توست مات!
موج زند اشک به چشم فرات!
[ صفحه 206]
ياد حسين و لب عطشان او
و آن لب خشکيدهي طفلان او
تشنه برون آمدي از موج آب
اي جگر آب برايت کباب!
ساقي کوثر، پدرت مرتضي است
کار تو سقايي کرب و بلاست
مشک پر از آب حياتت به دوش
طفل حقيقت ز کفت آبنوش
درگه والاي تو در نشأتين
هست در رحمت و باب حسين
هر که به دردي، به غمي شد دچار
گويد اگر يکصد و سي و سه بار
اي علم افراخته در عالمين
اکشف يا کاشف کرب الحسين
از کرم و لطف جوابش دهي
تشنه اگر آمده آبش دهي
چون نهم ماه محرم رسيد
کار بدانجا که نبايد کشيد
از عقب خيمهي صدر جهان
شاه فلک جاه ملک پاسبان
شمر به آواز تو را زد صدا
گفت کجايند بنو اختنا؟
تا برهانند ز هنگامهات
داد نشان خط امان نامهات
رنگ پريد از رخ زيباي تو
لرزه بيفتاد بر اعضاي تو
من به امان باشم و، جان جهان
از دم شمشير و سنان بيامان؟!
دست تو نگرفت امان نامه را
تا که شد از پيکر پاکت جدا
مزد تو زين سوختن و ساختن
دست سپر کردن و سر باختن،
دست تو شد دست شه لافتي
خط تو شد خط امان خدا
چهار امامي که تو را ديدهاند
دست علم گير تو بوسيدهاند
طفل بدي، مادر والا گهر
بردت تا ساحت قدس پدر
چشم خداوند چو دست تو ديد
بوسه زد و اشک ز چشمش چکيد
با لب آغشته به زهر جفا
بوسه به دست تو زده مجتبي
ديد چو در کرب و بلا شاه دين
دست تو افتاده به روي زمين
خم شد و بگذاشت سر ديدهاش
بوسه بزد با لب خشکيدهاش
حضرت سجاد هم آن دست پاک
بوسه زد و کرد نهان زير خاک
مطلع شعبان همايون اثر
بر ادب توست دليلي دگر
سوم اين ماه، چون نور اميد
شعشعهي صبح حسيني دميد
[ صفحه 207]
چارم اين مه که پر از عطر و بوست
نوبت ميلاد علمدار اوست
شد به هم آميخته از مشرقين
نور ابوالفضل و شعاع حسين
اي به فداي سر و جان و تنت
وين ادب آمدن و رفتنت
وقت ولادت قدمي پشت سر
وقت شهادت قدمي پيشتر!
مدح تو اين بس که شه ملک جان
شاه شهيدان و امام زمان
گفت به تو گوهر والانژاد
جان برادر به فداي تو باد!
شه چو به قربان برادر رود
کيست (رياضي) که فدايت شود؟!
|